—مترجم: فاطمه مهرزاد
پیشگفتار: در سال ۱۶۸۰ میلادی، ژان باپتیست کُلبر، وزیر مالیۀ فرانسه، در دیداری با بازرگانان فرانسوی از ایشان پرسید که دولت فرانسه چگونه به ایشان کمک کند تا کسبوکارشان رونق گیرد. لو ژانر، بازگانی که هیأت بازرگانان را در آن دیدار نمایندگی میکرد، در عوضِ درخواست امتیازها و حمایتهای دولتی، به وزیر مرکانتلیست پاسخ داد:
!Laissez-nous faire
یعنی که «بگذار کارمان را بکنیم».
«بیکنشیِ کنشگرانۀ» لائو تسه نیز مفهومی همارز مفهوم «لسهفر» در اندیشۀ مدرن است که خود ریشه در سخن آن بازرگان فرانسوی دارد. لائو تسه نیز به حکمران همین را میگوید؛ این که کار او این است که کاری نکند. کاری نکردن خویشتنداری میطلبد، و این آن کنشی است که باید حاکم بورزد.
[separator type=”double”]
مفاهیم آزادیخواهانۀ فردگرایی، حقوق طبیعی و حکومت مشروطه (مقید به قانون اساسی) گرچه در غرب ظهور کرده اند، با این حال، لیبرالها و آزادیخواهان (آزادیاصلباوران) بر این عقیده اند که این مفاهیم جهانشمول اند و در همه جوامع انسانی قابل اجرا هستند. اما قطعاً در فلسفۀ شرق هم عناصری از ایدههای اجتماعی آزادیخواهانه را میتوان یافت. یکی از این منابع کلاسیک «تائو ته چینگ» است که گمان میرود در قرن ششم پیش از میلاد به دست یک کاتب نسخههای خطی به اسم لائو تسه نوشته شده است. «تائو» گاهی به «طریق» ترجمه میشود، اگرچه آن را به «قانون طبیعی» نیز میتوان ترجمه کرد. در تائوئیسم «تائو» را میتوان به طریقالطرق، قانونالقوانین، و «واقعیت غایی و ساختار آن» فهمید. آن گونه که در«یی چینگ» بیان شده است تائو متشکل از یین و یانگ است (یعنی تائو اتحاد دو ضد است). تائوئیسم فلسفهای سیاسی است استوار بر کیهانشناسی تائوئیستی؛ یعنی فلسفه اضداد و «بیکنشیِ کنشگرانه». لائو تسه به حکمران (حکیم) توصیه میکند که بیکنشی کنشگرانه پیشه کند، خوب و بد را بپذیرد و اجازه دهد مردم کار خود کنند. در دیدگاه تائوئیستی همآهنگی تنها از طریق کشاکش یا رقابت حاصلشدنی است. تائوئیسم بازتابدهندۀ نوعی نگاه در چین باستان است که در ترانهای قدیمی که کشاورزان چینی زمزمه میکردند، اینگونه به کلام درآمده است:
با طلوع آفتاب کار میکنم و به هنگام غروب دست از کار میکشم
چاه میکنم برای آب و زمین شخم میزنم برای غذا
قدرت فرمانروا مرا چه سود میرساند؟
چنین تصوری به تصور آدام فرگوسن، آدام اسمیت، فردریش هایک و دیگر نظریهپردازان نظم خودجوش بسیار شباهت دارد. [در اندیشۀ تائوئیستی بیکنشی امری انفعالی نیست، و توصیۀ لائو تسه به حاکمان نیز این است که «بیکنشیِ کنشگرانه» پیشه کنند، و این سخن با فلسفۀ سیاسی آزادیخواهی بس سازگار است.]
بی جهت نیست که برخی از آزادیخواهان لائو تسۀ افسانهای را آزادیخواهِ نخستین خوانده اند.
قطعات زیر از کتاب «طریق و قدرت آن: مطالعهای در باب تائوته چینگ و جایگاه آن در اندیشۀ چینی» نوشتۀ آرتور ولِی بر گرفته شده است. …
قطعه نوزدهم
حکیم را [حکمران خردمند را] رها کنید و حکمتِ [حکومت] را دور بریزید،
و سود مردمان صدافزون خواهد شد.
قطعه سی و دوم
انسانها در همآهنگی خواهند زیست، اگر که قانون و اجبار در کار نباشد.
قطعه چهل و دوم
همۀ چیزها یین را بر پشت و یانگ را در بغل دارند.
چیزها از کنش و واکنشِ این دو است که به همآهنگی میرسند.
قطعه پنجاه و هفتم
هرچه ممنوعیتها بیشتر،
مردم فقیرتر.
هرچه قوانین متکثرتر،
دزدها و راهزنان افزونتر.
[حکمرانِ] حکیم از این رو است که گفته است:
مادامیکه من «هیچ» نکنم، مردم خود دگرگون خواهند شد.
مادامیکه من به سکون و آرامش عشق بورزم، مردم خود راه مستقیم را خواهند پیمود.
مادامیکه من کنشگرانه بیکنشی پیشه کنم، مردم خود کامیاب خواهند شد.
قطعه هفتاد و پنجم
مردم گرسنگی میکشند زیرا بالادستانشان زیادی گندمِ خراج میخورند.
علت گرسنگی مردم جز این نیست.
مردم بهدشواری به نظم و سامان میشوند، زیرا بالادستانشان دخالت میکنند.
علت نظم و سامان نیافتنِ مردم جز این نیست.