رونالد کوز

رونالد کوز: یک اقتصاددان تصادفی که نوبل برد!

وقتی رونالد کوز در سال ۱۹۹۱ جایزه‌ی نوبل اقتصاد را برد، بسیارانی که در این حرفه فعالیت می‌کردند، متعجب شدند. هیچ‌کس یادش نمی‌آمد که مقاله‌ای از او خوانده باشد که درش یک معادله، یک پارامتر تخمینی، یک ضریب هم‌ارزی یا حتی یک حرف یونانی دیده شده باشد. چطور ممکن بود این آقا که ادای اقتصاددان بودن را در می‌آورد، این آقا که استاد اقتصاد در دانشگاه‌ «حقوق» شیکاگو بود، شایسته‌ی یک‌چنان عنوان فاخری دانسته شده باشد؟

رقابت منطقه ای، داستان کاپیتالیست شدن چین

حضور دو نوع اصلاحات در دگرگونی اقتصاد چین تعیین کننده بود. ناتوانی در تمییز دادن میان این دو نوع اصلاحات دلیل اصلی سردرگمی و درک اشتباه اصلاحات چین است. قابل درک است که دولت چین روایتی دولت‌محور از اصلاحات را ترویج کرده است، و خود را طراح همه‌چیز دان و محرک اصلاحات اقتصادی تصویر کرده. این‌که حزب کمونیست چین از اصلاحات بازار‌محور جان به در برده، و هنوز قدرت سیاسی را در احصار خود دارد و در اقتصاد فعال است، کمک کرده تا این روایت دولت‌گرا از اصلاحات خریدار داشته باشد. اما این انقلاب‌های حاشیه‌ای بودند که نیروهای بازار و کارآفرینی را در دهه‌ی اول اصلاحات به چین بازگرداندند، حال آن‌که در همان زمان دولت چین سرگرمِ نجات بخش دولتی بود.

داستان کاپیتالیست شدن چین

هیچ‌کس پیش‌بینی نکرده بود که آن‌چه در چینِ پس از مائو، دولت با عنوان «نوین‌سازی سوسیالیستی» به راه انداخته بود پس از سی سال به آن‌چه امروز پژوهشگران، دگرگونی بزرگ اقتصاد چین می‌نامند، بینجامد. قصه‌ای که می‌خواهیم تعریف کنیم، قصه‌ی آن است که چگونه اعمال کشاورزان و کارگران و محققان و سیاست‌گذارانِ چینی به هم آمیخت و این نتیجه‌ی برنامه‌ریزی‌نشده را به باور آورد.
داستان کاپیتالیست شدن چین را به قلم رونالد کوز، استاد دانشگاه شیکاگو (از ۱۹۶۷ تا پایان عمرش به سال ۲۰۱۳) و برنده نوبل اقتصاد به سال ۱۹۹۱، بخوانید.