استیون پینکر

اینک روشنگری: فصل پنج، عمر

تلاش برای زنده ماندن غریزه اصلی موجودات زنده است. انسان‌ها نیز قوه ابتکار و عزم و اراده خود را برای به تاخیر انداختن مرگ تا جای ممکن به ‌کار می‌گیرند. خداوند در عهد عتیق به انسان فرمان می‌دهد: «حیات را برگزین تا تو و فرزندانت زنده بمانید». دیلان توماس شاعر انگلیسی ملتمسانه فریاد می‌زند: «بخروشید، در برابر مرگ نور بخروشید». عمر طولانی بزرگترین نعمت و آرزوی آن مهم‌ترین دعای خیر در همه جوامع است.
فکر می‌کنید یک انسان امروزی به ‌طور متوسط چقدر عمر می‌کند؟ در نظر داشته باشید که میانگین طول عمر جهانی در اثر مرگ و میر زودهنگام ناشی از گرسنگی و بیماری در کشورهای در حال توسعه پایین کشیده می‌شود، خصوصاً مرگ و میر نوزادان که تعداد زیادی صفر وارد محاسبه میانگین می‌کند.
پاسخ این سوال برای سال ۲۰۱۵ این است: ۷۱.۴ سال. این عدد چقدر به حدس شما نزدیک بود؟

اینک روشنگری: فصل چهار، پیشرفت‌هراسی

روشنفکران از پیشرفت بیزارند. روشنفکرانی که خود را «پیشرو» می‌نامند واقعاً از پیشرفت بیزارند! البته نه اینکه آنها ثمرات پیشرفت را دوست نداشته باشند. بیشتر آنها به جای قلم و دوات از کامپیوتر برای نوشتن استفاده می‌کنند و ترجیح می‌دهند عمل جراحی‌شان با استفاده از بیهوشی انجام شود. آنچه این طبقه ورّاج را آزار می‌دهد نفس ایده پیشرفت و این باور عصر روشنگری است که از طریق فهم جهان می‌توانیم وضع بشر را بهبود ببخشیم. آنها فرهنگ لغات کاملی از تهمت و استهزا برای تحقیر باورمندان به پیشرفت بکار می‌برند: اگر فکر می‌کنی دانش می‌تواند به حل مشکلات کمک کند «ایمانی کور» و «باوری شبه مذهبی» به «خرافات کهنه» داری و «امیدی واهی» به «افسانه پیشرفت» بسته‌ای. تو «هواداری مشتاق» برای «باور عامیانه ما می توانیم آمریکایی» هستی و برای «ایدئولوژی اعضای هیئت مدیره‌» شرکت‌های «سیلیکون ولی» و «اتاق بازرگانی» هورا می‌کشی. تو یک «ویگ»، «خوشبینِ ساده لوح» یا «خوش خیال»ی؛ نسخه‌ای مدرن از «پانگلوس»، همان شخصیت معروف کتاب ولتر که معتقد بود: «در بهترین دنیای ممکن، همه چیز در بهترین حالت خود است».
اما شخصیت پروفسور پانلگوس به چیزی که ما امروز فردی بدبین می‌دانیم بسیار نزدیک‌تر بود. یک خوشبین واقعی باور دارد که جهان می‌تواند خیلی خیلی بهتر از آن چیزی که امروز هست باشد. قصد ولتر در کتاب «کاندید» هجو امید عصر روشنگری به پیشرفت نبود…

اینک روشنگری: فصل سوم، ضدیت با روشنگری

یکی از انتقادات رایج به روشنگری این است که یک پروژه غربی است و برای کل جهان با همه تنوعش مناسب نیست. چنین انتقادی ناشی از نوعی جهل مرکب است. اولاً هر آرمان و پروژه‌ای بالاخره باید از یک جا آغاز شود و این موضوع نمی‌تواند ملاکی برای شایستگی یا عدم آن باشد. ثانیاً با اینکه بسیاری از اندیشه‌های روشنگری به واضح‌ترین و اثرگذارترین شکل خود در اروپا و آمریکای قرن هجدهم بیان شده‌اند اما این اندیشه‌ها ریشه در عقل و سرشت بشر دارند و هر انسان عاقلی می‌تواند به آنها متعهد باشد. به همین دلیل است که آرمان‌های روشنگری در طول تاریخ به دفعات توسط تمدن‌های غیر غربی نیز بیان شده‌اند.
اما در مواجه با این ادعا که آرمان‌های روشنگری اصول راهنمای تمدن غربی هستند اولین واکنش من این است: ای کاش اینطور بود! جنبش‌های ضد روشنگری به سرعت در پی عصر روشنگری پدیدار شدند و جهان غرب را به دو قسمت تقسیم کردند. به محض اینکه مردم وارد «روشنایی» شدند عده‌ای شروع به طرح این ایده کردند که «تاریکی» هم خیلی بد نبود، اینقدر هم نباید «جرات اندیشیدن» داشت، باید به عقاید گذشته یک فرصت دیگر داد و اینکه سرنوشت بشر هبوط و سقوط است نه پیشرفت.

اینک روشنگری: فصل دوم، آنتروپی، فرگشت، اطلاعات

اولین سنگ‌بنا برای درک وضعیت بشر مفهوم آنتروپی است. آنتروپی در معنای امروزی‌اش نخستین بار توسط فیزیک‌دان قرن نوزدهمی لودویگ بولتزمن معرفی شد. قانون دوم ترمودینامیک می‌گوید آنتروپی در یک سیستم بسته  – یعنی سیستمی که با محیط اطراف خود تبادلی ندارد – هیچ‌گاه کاهش نمی‌یابد. سیستم‌های بسته دائماً به سمت وضعیت بی‌ثبات‌تر و بی‌نظم‌تری حرکت می‌کنند و به تدریج توانایی تولید خروجی‌های مفید را از دست می‌دهند. چنین سیستم‌هایی  نهایتاً وارد یک تعادل سرد، یکنواخت و همگن شده و در همان وضعیت باقی می‌مانند.

صورت‌بندی اصلی قانون دوم ترمودینامیک اشاره به فرایندی دارد که در آن انرژی گرمایی از جسم گرم‌تر به سمت جسم سردتر حرکت می‌کند تا نهایتاً اختلاف دمای بین دو جسم به صفر برسد و تمام انرژی گرمایی تخلیه شود. یک فنجان قهوه به مرور سرد خواهد شد مگر آنکه آن را روی یک گرم‌کن برقی قرار دهیم. هنگامی که ذغال‌سنگ تغذیه‌کننده یک موتور بخار تمام شود، بخار سرد دیگر قادر نخواهد بود پیستون را حرکت دهد.

اینک روشنگری: فصل اول، در دفاع از انسان‌گرایی و پیشرفت

اگر همچنان مطمئن نیستید آرمان‌های روشنگری نیازمند دفاعی جانانه هستند، به این صحبت‌های شیراز ماهر تحلیل‌گر جنبش‌های اسلام‌گرای افراطی توجه کنید: «غرب از ارزش‌های خود شرمسار است و از لیبرالیسم کلاسیک دفاع نمی‌کند. ما در خصوص این ارزش‌ها تردید داریم. این ارزش‌ها ما را معذب می‌کنند. در مقابل، داعش دقیقاً می‌داند که از چه دفاع می‌کند. قطعیت و یقین آنها فوق‌العاده اغواکننده است.» – و البته ماهر می‌داند از چه حرف می‌زند چون خودش در گذشته مسئول شاخه محلی گروه جهادی «حزب التحریر» بوده است.

در سال ۱۹۶۰، مدت کوتاهی بعد از آنکه آرمان‌های لیبرال از بزرگترین آزمون خود سربلند بیرون آمدند، فردریش هایکِ اقتصاددان در مورد این آرمان‌ها نوشت: «اگر حقایق سابق بخواهند همچنان تسلط خود بر ذهن بشر را حفظ کنند، باید با زبان و مفاهیم نسل‌های آتی مجدداً بیان شوند. آنچه زمانی موثرترین نحوه بیان آن حقایق بوده است، چنان به مرور در اثر استفاده فرسوده شده که دیگر معنای مشخصی را منتقل نمی‌کند. ممکن است ایده‌های زیربنایی همچنان معتبر باشند اما کلمات، حتی زمانی که به مشکلات موجود اشاره می‌کنند، دیگر آن مفاهیم سابق را انتقال نمی‌دهند.»

این کتاب تلاش من برای بیان مجدد آرمان‌های روشنگری با زبان و مفاهیم قرن بیست‌و‌یکم است. ابتدا چارچوبی برای فهم وضع بشر و شرایط انسان ارائه خواهم کرد که توسط علم مدرن شکل گرفته است – ما که هستیم، از کجا آمده‌ایم، چالش‌های پیش روی ما کدامند و چگونه می‌توانیم با آنها مواجه شویم. بخش عمده‌ای از کتاب به دفاع از این آرمان‌ها با شیوه‌ای کاملاً قرن بیست‌و‌یکمی اختصاص دارد: استفاده از داده‌ها. این نگاه داده‌محور و مبتنی بر شواهد به پروژه روشنگری نشان می‌دهد که این پروژه صرفاً خیالی خام و امیدی واهی نبوده است. شاید بزرگترین داستانی که به ندرت گفته می‌شود این باشد که روشنگری موفق بوده است. و چون این پیروزی تا این اندازه محجور مانده است، آرمان‌های زیربنایی آن یعنی عقل، علم، و انسان‌گرایی نیز قدرنادیده باقی مانده‌ و کم ارزش انگاشته شده‌اند. امروزه نه تنها اجماعی ناخوشایند علیه این آرمان‌ها وجود دارد، بلکه از طرف روشنفکران با بی‌تفاوتی، تردید، و گاهی تحقیر به آنها نگریسته می‌شود. اما من نشان خواهم داد که اگر ارزش آرمان‌های روشنگری به درستی درک شود آنها در واقع دلیلی برای زندگی هستند: برانگیزنده، الهام‌بخش، و شریف.

امروز صلح‌آمیزترین زمان در تاریخ بشر است

استیون پینکر، روان‌شناس برجسته‌ی دانشگاه هاروارد، در سال ۲۰۱۱ کتابی منتشر کرد با عنوان «فرشته‌های بهتر طبیعت ما؛ چرا خشونت افول کرده است». در این سخنرانی ۱۹دقیقه‌ای در تِد در سال ۲۰۰۷ وی عصاره‌ای از این کتاب را ارائه کرده است.