اگر همچنان مطمئن نیستید آرمانهای روشنگری نیازمند دفاعی جانانه هستند، به این صحبتهای شیراز ماهر تحلیلگر جنبشهای اسلامگرای افراطی توجه کنید: «غرب از ارزشهای خود شرمسار است و از لیبرالیسم کلاسیک دفاع نمیکند. ما در خصوص این ارزشها تردید داریم. این ارزشها ما را معذب میکنند. در مقابل، داعش دقیقاً میداند که از چه دفاع میکند. قطعیت و یقین آنها فوقالعاده اغواکننده است.» – و البته ماهر میداند از چه حرف میزند چون خودش در گذشته مسئول شاخه محلی گروه جهادی «حزب التحریر» بوده است.
در سال ۱۹۶۰، مدت کوتاهی بعد از آنکه آرمانهای لیبرال از بزرگترین آزمون خود سربلند بیرون آمدند، فردریش هایکِ اقتصاددان در مورد این آرمانها نوشت: «اگر حقایق سابق بخواهند همچنان تسلط خود بر ذهن بشر را حفظ کنند، باید با زبان و مفاهیم نسلهای آتی مجدداً بیان شوند. آنچه زمانی موثرترین نحوه بیان آن حقایق بوده است، چنان به مرور در اثر استفاده فرسوده شده که دیگر معنای مشخصی را منتقل نمیکند. ممکن است ایدههای زیربنایی همچنان معتبر باشند اما کلمات، حتی زمانی که به مشکلات موجود اشاره میکنند، دیگر آن مفاهیم سابق را انتقال نمیدهند.»
این کتاب تلاش من برای بیان مجدد آرمانهای روشنگری با زبان و مفاهیم قرن بیستویکم است. ابتدا چارچوبی برای فهم وضع بشر و شرایط انسان ارائه خواهم کرد که توسط علم مدرن شکل گرفته است – ما که هستیم، از کجا آمدهایم، چالشهای پیش روی ما کدامند و چگونه میتوانیم با آنها مواجه شویم. بخش عمدهای از کتاب به دفاع از این آرمانها با شیوهای کاملاً قرن بیستویکمی اختصاص دارد: استفاده از دادهها. این نگاه دادهمحور و مبتنی بر شواهد به پروژه روشنگری نشان میدهد که این پروژه صرفاً خیالی خام و امیدی واهی نبوده است. شاید بزرگترین داستانی که به ندرت گفته میشود این باشد که روشنگری موفق بوده است. و چون این پیروزی تا این اندازه محجور مانده است، آرمانهای زیربنایی آن یعنی عقل، علم، و انسانگرایی نیز قدرنادیده باقی مانده و کم ارزش انگاشته شدهاند. امروزه نه تنها اجماعی ناخوشایند علیه این آرمانها وجود دارد، بلکه از طرف روشنفکران با بیتفاوتی، تردید، و گاهی تحقیر به آنها نگریسته میشود. اما من نشان خواهم داد که اگر ارزش آرمانهای روشنگری به درستی درک شود آنها در واقع دلیلی برای زندگی هستند: برانگیزنده، الهامبخش، و شریف.