انقیاد زنان
این حقیقت که محترمترین زنان، مظلومترین آنان هستند بسیار ناراحت کننده است و در عین حال تأثیر مبارکی از تمدن به شمار میآید! آنها باید مانند موجوداتی حقیر رفتار کنند و حقیر شوند، مگر اینکه درکشان خیلی فراتر از درک رایج در میان هر دو جنس باشد. بسیاری از زنانی که زندگیشان را صرف گله و شکایت کردهاند، به جای اینکه سرهای پر احساسشان را به زمین بیافکنند، سرهایی که زیبایی را صرف چیزی میکنند که تنها در اولین نگاه تجلی مییابد، میتوانند پزشک شوند، کشاورزی کنند، مغازهداری کنند و با تکیه بر کار خودشان قد راست کنند. نه بعید میدانم که ترحم و عشق، آنگونه که شاعران وانمود میکنند، اینقدر به هم نزدیک باشد؛ زیرا به ندرت دیدهام که بیچارگی زنان دلسوزی کسی را تحریک کرده باشد، البته بهجز افراد منصف؛ بنابراین ترحم شاید خدمتگذار عشق باشد، شاید هم منادی شهوت. زنی که خودش نان خود را در میآورد بسیار محترمتر از زیباترینِ زنان است! –گفتم زیبا؟- آنقدر به زیبایی اخلاقی یا نزاکت هماهنگی که با عواطف یک ذهن مرتب توافق دارد، حساسم که از چنین مقایسهای خجالتزده میشوم؛ با وجود این، از فکر به این مسئله افسوس میخورم که زنانِ اندکی هستند که با کنار کشیدن از چرخهی لذت یا تنبلیای که بسیاری از زنان را تحمیق کرده و در خود فرو برده است، در پیِ چنین احترامیاند.