جورج اورول

جورج اوروِل، در باب چراییِ نگارشِ رمانِ ۱۹۸۴

بیش‌ترِ اهالیِ سرشناسِ قلم قرن بیستم – نویسندگانِ کتاب، مقاله، گزارش – نامه‌هایِ بسیاری هم نوشته‌اند. گاهی اوقات نامه‌هایِ آن‌ها بازتابِ ”حقیقتِ“ نوشته‌های‌شان و نیز شکل‌دهنده‌ی آن‌ها است؛ بعضی اوقات هم در قالبِ کتابی جمع می‌شوند. هردوی این قضیه‌ها در موردِ جورج اوروِل صحّت دارد. نویسنده‌ای که مجموعه‌ای از نامه‌هایش، به ویرایشِ پیتر دیویدسون، منتشر شده است. نامه‌ی شگرفی که پیشِ رو دارید هم از این مجموعه گرفته شده است، نامه‌ای به‌سالِ ۱۹۴۴ خطاب به فردی به نامِ نوئل ویلمِت، که از نویسنده‌ی ۱۹۸۴ و مزرعه‌ی حیوانات پرسیده بود «آیا تمامیت‌خواهی، رهبر‌پرستی و این‌ها، حقیقتاً در حال رشد و گسترش هستند؟ چون به‌نظر نمی‌رسد در [انگلیس] و ایالات متحد این‌طور باشد.» اوروِل در پاسخِ می‌نویسد:

هراس جورج اورول از نسبی‌گرایی و ملّی‌گراییِ احساسی

آیا تمامیت‌خواهی، رهبر‌پرستی و این‌ها، حقیقتاً در حال رشد و گسترش هستند، چون به‌نظر نمی‌رسد در [انگلیس] و ایالات متحده این‌طور باشد. اوروِل در پاسخِ ویلمِت می‌نویسد: باید بگویم اعتقاد، یا هراس، من این است که اگر جهان را در مقامِ کل بنگریم این چیزها در حال افزایش هستند. هیتلر،‌ بی‌شک، به‌زودی از صحنه‌ی روزگار محو خواهد شد، اما به‌بهایِ افزایشِ قدرت (الف) استالین، (ب) میلیونرهایِ انگلو-امریکایی و (ج) همه‌ی انواعِ خُرده‌پیشواهایِ شبیه دو گُل.