— مترجم: مژگان خورشیدی
نبرد مداوم برای برابری جنسیتی، مسالهی پرداخت دستمزد برابر به زنان و مردان را به بازیای سیاسی تبدیل کرده که مورد سوءاستفادهی گروههای مختلف سیاسی قرار میگیرد. در سالهای اخیر، مدافعان بازار آزاد، از جمله خود من، ضمن تاختن به مسالهی اختلاف دستمزد، استدلال کردهاند اختلاف دستمزد زنان و مردان از برخی جهات «افسانه» است. درمقابل، منتقدان میگویند اختلاف دستمزد افسانه نیست و آنها که براین باورند صرفا حرفهایی بیپایه و اساس میزنند و آسمان ریسمان بههم میبافند.
بهنظر میرسد هر دو سوی دعوا، حرفی برای گفتن دارند. لذا پاسخ به این پرسش که آیا اختلاف دستمزد زنان و مردان افسانه است یا خیر، نیازمند بررسی دقیق ادعاهای هر دو طرف است. در ادامه من تلاش کردهام ادعاهای گوناگون پیرامون اختلاف دستمزد زنان و مردان را گردآوری و مشخص کنم کدامیک از ادعاها درست است و کدامیک اشتباه.
آنچه افسانه است
این ادعا که زنان برای کار مشابه صرفاً درصدی از دستمزد مردان را دریافت میکنند دهههاست بر زبان منتقدان بازار آزاد جاریست. این منتقدان اختلاف دستمزد را شاهدی بر این امر میگیرند که نظام بازار آزاد منجر به تبعیض علیه زنان میشود. پیشترها ادعا میشد دستمزد زنان ۶۵ درصد دستمزد مردان برای کار مشابه است. درحالحاضر این عدد حدودا به ۸۰ درصد رسیده است. پس همین ابتدا میبینیم اختلاف دستمزد از دههی هفتاد میلادی به این سو، حال به هر دلیلی، کمتر شده است.
اما چرا برخی ادعا میکنند که این اختلاف افسانه است؟ به دو دلیل؛ نخست آنکه اگر منتقدان میگویند علیرغم داشتن مهارت، سابقهی کار، و اولویتهای مشابه و در مقابل انجام کار یکسان، به ازای هر یک دلاری که به مردان پرداخت میشود زنان ۸۰ سنت دریافت میکنند، در اشتباهاند. ۸۰ درصد بر چنین چیزی دلالت ندارد.
بلکه این عدد نسبت دستمزد زنان است به مردان برای نیرویکار تماموقت در تمام مشاغل، بدون توجه به مهارتها و اولویتهای نیرویکار. به عبارت دیگر رقم ۸۰ درصد از مقایسه حاصلجمعِ دستمزد زنان در مشاغل مختلف با حاصلجمعِ دستمزد مردان در مشاغل مختلف بهدست آمدهاست و نه از مقایسه دستمزد زنان و مردان در مشاغل مشابه. به همین دلیل این ادعا که دستمزد زنان ۸۰ درصد دستمزد مردان برای کار مشابه است، واقعیت ندارد.
باور نادرست دیگر این است که اختلاف ۲۰ درصدی مزبور حکایت از تبعیضی دارد که کارفرمایان بین نیرویکار زن و مرد قائل میشوند. بهمحض اینکه منشا این اختلاف مشخص شود، متوجه میشویم این ادعا نیز افسانه است. برای اینکه بفهمیم آیا تبعیضی وجود دارد یا خیر، باید دستمزد زنان و مردان را در مشاغل مشابه مقایسه کنیم.
درواقع در مطالعات اقتصادیِ اختلاف دستمزد، تلاش میشود چنین مقایسهای انجام شود. توضیح آنکه اقتصاددانان تلاش میکنند همه عوامل موثر بر میزان دستمزد به استثنای جنسیت نیرویکار یکسان باشد و زنان و مردان شاغلی را مقایسه کنند که تا حد امکان شرایط و شغل مشابه دارند.
پس از مقایسه به روش فوق، اگر اختلاف دستمزدی در کار باشد که مهارت و سابقهی کار آن را توضیح ندهد، اقتصاددانان آن را ناشی از تبعیض جنسیتی فرض میگیرند و یافتن علت را به مطالعات بیشتر موکول میکنند. اجماع مطالعات اقتصادی بر این است که مهارت، سابقه و اولویتهای نیرویکار بخش قابلتوجهی از اختلاف دستمزد را توضیح میدهد. بنابراین این گزاره که کل اختلاف دستمزد ۲۰ درصدی ناشی از تبعیض است، افسانه است.
آنچه واقعیت دارد
اگر توجه کردهباشید من گفتم «بخش قابلتوجهی» از اختلاف دستمزد زنان و مردان با عواملی غیر از تبعیض جنسیتی قابل توضیح است اما نه همهی آن. مطالعات اقتصادی بر این اتفاقنظر دارند که حدود ۳ تا ۵ درصدِ اختلاف دستمزد ۲۰ درصدی (یا به عبارت دیگر کم و بیش ۱۵ تا ۲۵ درصد کل اختلاف دستمزد موجود) را نمیتوان نتیجهی تفاوت در فاکتورهای اقتصادی دانست و احتمالا علت آن تبعیض جنسیتیست.
بنابراین اینکه ممکن است در بازار نیرویکار تبعیض جنسیتی وجود داشته باشد، افسانه نیست. حتی نتایج مطالعات اقتصادی نیز نشان میدهد صرفا بخش عمدهی اختلاف دستمزد را میتوان با عواملی غیر از تبعیض جنسیتی توضیح داد و نه تمام آن را. هرچند مطالعات اقتصادی مستقیما نقش تبعیض جنسیتی در اختلاف دستمزد را بررسی نکردهاند، اما این واقعیت که بخشی از اختلاف را نمیتوان با فاکتورهای اقتصادی توضیح داد با نتایج سایر مطالعات انجامشده که از وجود تبعیض جنسیتی در بازار نیروی حکایت دارد سازگار است.
ازاین رو کسانی که میخواهند استدلال کنند این گزاره که زنان ۸۰ درصدِ دستمزد مردان برای کار مشابه را دریافت میکنند افسانه است، باید توضیح دهند دقیقا کدام بخش آن افسانه است.
بحث را میتوان اینطور جمعبندی کرد: «اینکه زنان برای کار مشابه، و با داشتن مهارت و سابقهی کار برابر، ۲۰ درصد کمتر از مردان دستمزد دریافت میکنند، افسانه است. اما اینکه ادعا کنیم علم اقتصاد نشان میدهد هیچ تبعیض جنسیتیای در بازار نیرویکار وجود ندارد نیز نادرست است. چراکه مطالعات انجامشده نشان میدهد نمیتوان کل اختلاف دستمزد زنان و مردان را با استفاده از فاکتورهای اقتصادی توضیح داد».
تبعیض در بازار نیرویکار در مقایسه با تبعیض جنسیتی
اگر بخواهیم دقیقتر باشیم، باید گفت آنچه مطالعات اقتصادی نشان میدهد این است که «تبعیض جنسیتی در بازار نیرویکار» صرفا بخش اندکی از اختلاف دستمزد زنان و مردان را توضیح میدهد. اما این نیز که بگوییم «تبعیض جنسیتی» تنها محدود به آن بخش اندک است و هیچ تاثیری بر بخش عمدهی دیگر اختلاف دستمزد ندارد افسانه است. اگرچه اکثر کارفرمایان بر اساس جنسیت بین نیرویکار خود تبعیض قائل نمیشوند، و به مردان و زنانی که شرایط برابر دارند دستمزد برابر پرداخت میکنند، اما تبعیض جنسیتی ناشی از رفتار کارفرما، تنها شکل تبعیض جنسیتی موثر بر اختلاف دستمزد نیست.
مطالعات اقتصادی صرفا میگویند مهارت، سابقهی کار و اولویتهای متفاوت زنان و مردان دلیل بخش قابلتوجهی از اختلاف دستمزد موجود است. اما این مطالعات اشاره نمیکنند که چه میزان از این تفاوت در مهارت و دانش (سرمایه انسانی) نتیجهی تبعیض جنسیتیایست که زنان قبل از ورود به بازار کار با آن مواجه بودهاند. هیچیک از مطالعات مزبور به این پرسش نیز نمیپردازند که اولویتها و تجربیات کاری متفاوت زنان و مردان نیز ناشی از تبعیض جنسیتیست یا ناشی از سایر جنبههای اجتماعیشدن؟
برای مثال، اینکه از سنین نوجوانی به دختران گفته شود مستعد تحصیل در رشتههای ریاضی و علوم پایه نیستند، و درنتیجه آنها نسبت به تحصیل در آن حوزهها دلسرد شوند و متعاقبا از کسب درآمدهای بالاتر بازبمانند، نوعی تبعیض جنسیتیست که منجربه اختلاف دستمزد ۲۰ درصدی خواهدشد. اما دقت کنید که در این مثال، این کارفرما نیست که بین نیرویکار تبعیض قائلمیشود. اگر تبعیض جنسیتی منجر به گرایش زنان به مشاغلی با دستمزد کمتر شود، بدین معنا نیست که آنها لزوما بابت کار مشابه، دستمزد کمتری نسبت به مردان دریافت میکنند. بلکه آنچه منجربه پرداخت دستمزد کمتر به زنان شده تبعیض جنسیتی در حوزههایی غیر از بازار کار است.
مدافعان بازار آزاد میتوانند به درستی استدلال کنند بازارها به تبعیض جنسیتی بین نیرویکار تمایل ندارند، اما اعمال تبعیضهای جنسیتی خارج از بازار، غیرمستقیم موجب میشود پیامدهای بازار آزاد برای زنان و مردان یکسان نباشد.
اولویتها، حق انتخاب و فرهنگ
از جمله مواردی که فمینیستهای منتقد، به آن ایراد وارد میکنند مساله تفاوت «اولویتهای» زنان و مردان است، که افرادی چون من آنرا یکی از علل اختلاف دستمزد میدانیم. برای مثال، اینکه زنان نسبت به مردان تمایل بیشتری به مشاغل پارهوقت دارند و یا در مشاغل تماموقت، کمتر تمایل به انجام اضافهکار دارند از جمله فاکتورهایی هستند که که اختلاف دستمزد زنان و مردان توضیح میدهند. اگر زنان ترجیح دهند وقت بیشتری با خانواده سپری کنند، دستمزد آنها کاهش خواهدیافت. اگر زنان کارهای کمریسکتر را ترجیح دهند، درآمد کمتری هم کسب خواهندکرد.
فمینیستها در پاسخ میگویند این «اولویتها» را در مواردی که در فرایند اجتماعیشدن شکل گرفتهاند، نمیتوان واقعا اولویت نامید. آنها این پرسش را مطرح میکنند که آیا زنان واقعا تمام آن اولویتها را «انتخاب میکنند» و یا آنکه صرفا بازیگر نقشهای جنسیتیای هستند که خود انتخاب نکردهاند؟
نمیتوان اهمیت فرآیند اجتماعیشدن را انکار کرد. اما تاکید بر اهمیت این موضوع، دلالت بر ضرورت سیاستگذاری در این حوزه ندارد. ما قبلا دیدیم که بخش عمدهی مشکل اختلاف دستمزد را نمیتوان به کارفرمایان یا بازار نیرویکار نسبت داد. در عوض، چنانچه براینباوریم که فرآیند اجتماعیشدن بخشی از مشکل موجود است، و اگر زنان در رشتههای ریاضی و علوم پایه تحصیل کنند قدرتمندتر خواهندشد و در نتیجه زندگی بهتری خواهندداشت و جهان نیز جای بهتر و آزادتری خواهدبود، میتوانیم تلاش کنیم فرهنگ موجود را به گونهای تغییر دهیم که این نگرانیها مورد توجه قرار گیرد. بر همین اساس میتوان مردان را ترغیب کرد وقت بیشتری به نگهداری و تربیت فرزند و سایر امور مربوط به خانه اختصاص دهند.
بهنظر من رفع تبعیض جنسیتی از طریق فعالیتهای داوطلبانه و سازمانهای جامعهی مدنی، همدلانهتر است تا حل مشکل از طریق سیاستگذاری. من همچنین فکر میکنم دغدغهی دیرین آزادیخواهی، در کنار مطالبهی عزت نفس و رشد برای همهی افراد جامعه، موجب میشود به تبعیض جنسیتی نهادینهشده در فرهنگ، بیشتر توجه کنیم. این از جمله موضوعاتیست که میتوانیم بر سر آن با فمینیستهای پروگرسیو به توافق برسیم: همکاری برای تغییر دادن فرهنگ راه حل بهتری از کنترل کردن بازار نیرویکار به شیوههای غیرضروریست.
یک بررسی صادقانه
مسالهی اختلاف دستمزد به آن سادگی نیست که طرفداران بازار یا منتقدان فمینیست آنها مدعیاند. اگرچه کل اختلاف دستمزد، نتیجهی اعمال تبعیض جنسیتی در بازار نیرویکار نیست، اما بخشی از آن هست. آن بخش از اختلاف دستمزد که نتیجهی تبعیض در بازار نیرویکار نیست، میتواند ناشی از زنستیزی نهفته در فرهنگ باشد.
وضعیت فعلی بازار نیرویکار فاصله زیادی با بازار آزاد دارد، بنابراین پیامدهای غیررقابتی و نامطلوب آن نباید موجب تعجب ما شود. عامل دیگری که اینجا مطرح است به مقرراتگذاری و تنظیم بازار مربوط میشود. بازار نیرویکارِ کنترلشده و بسته، باعث کاهش رقابتپذیری مشاغل و کاهش میزان دستمزد، هم برای مردان و هم برای زنان، میشود و هرچه بیشتر زمینهی رخ دادن تبعیضهای ناعادلانه و غیر منطقی را فراهم میسازد. هرچه رقابت در بازار کار کمتر باشد، مجال بیشتری برای ابراز وجود اشکال مختلف قدرت، از جمله قدرت ناشی از غرضورزی، مهیا میشود.
آن دسته از ما که طرفدار بازار آزاد هستیم نباید از بیان اینکه مشکل اصلی تبعیض در بازار کار نیست بپرهیزیم، اما نباید از تایید این نکته نیز بپرهیزیم که تبعیض جنسیتی مساله مهمیست و باید تا جاییکه میتوانیم با همکاری دوستان خود در جناح چپ، برای رفع آن تلاش کنیم.
در هر دو دیدگاه افسانههایی وجود دارد و گام برداشتن به سوی برابری جنسیتی مستلزم بررسی صادقانهی واقعیتهای اقتصادی و اجتماعیست.