تجارت آن نوشداروی اعلا است

—مترجم: محمد نصیری

یادداشت سردبیر: ریچارد کابدِن (۱۸۶۵-۱۸۰۴) فقیر زاده شد، اما بعدها در منچستر انگلستان کارخانه‌داری موفق شد. او در مقامِ نویسنده، سازمان‌دهنده‌ی اجتماعات، و نماینده‌ی مجلس، بر سیاست بریتانیا تأثیری به‌سزا گذارد. او همراه خطیب بزرگ، جان برایت، گروه مخالفان قانون غله را رهبری نمود که به الغای سیاست‌ مرکانتیلیستی تعرفه بر واردات غلات انجامید و دوره‌ای از تجارت آزاد را برای انگلستان رقم زد. کابدن دو بار از پیوستن به کابینه‌ی دولت بریتانیا احتراز نمود و ترجیح داد استقلال خود را برای آزادانه سخن گفتن درباره‌‌‌‌‌ی معضلات حفظ نماید. بعد از الغای قانون غله در سال ۱۸۴۶، او و برایت در جهت کاهش هزینه‌های دولتی، الغای مالیات بر جراید، و حفظ صلح و عدم‌مداخله در سیاست خارجی همکاری کردند. نائومی چِرگین میلر در نسخه‌ی سال ۱۹۷۳ کتاب نوشته‌های سیاسی کابدن، آرای وی درباره‌ی سیاست خارجی را این‌گونه جمع‌بندی می‌کند: «در برابرِ نظریه‌ی موازنه‌ی قوا، کابدن بر مزایای سیاست عدم‌مداخله اصرار می‌ورزید؛ در برابرِ تمسک به ارتش و نیروی دریایی، او بر قدرت فزون‌تر برآمده از ثروت، تجارت، و پیشرفت کشور تأکید می‌کرد؛ به‌جای جنگ، به‌مثابه‌ی ابزار حل مناقشات بین‌المللی، او به نفع روش هوشمندانه‌تر و مسالمت‌آمیزتر داوری و حکمیّت استدلال می‌آورد.» متن ذیل از رساله‌ی انگلستان، ایرلند، و آمریکا است که در سال ۱۸۳۵، درست پیش از آغاز دوره‌ی طولانی فعالیت عمومی وی، نگاشته شد.

***

ریچارد کوبدنمنفعتِ طبقات متوسط و زحمت‌کشان انگلستان جز در نگه‌داشتِ صلح نیست. ایشان را بهره‌ای از افتخارات و نام نیک و مقرری‌های جنگ نیست؛ میدان جنگ کشتزاری است که محصول‌ش را اشراف‌زادگان درو می‌کنند. بهره‌ی مردم عادی چیزی نیست جز خونی که برای آبیاری آن کشتزار می‌فشانند.

ما جز این راهی نمی‌شناسیم که هیأتی از اصلاح‌طلبان مجلس عوام بتواند به‌حق برای خود لقب وطن‌پرستانه‌ی یک حزب ملّی را دست‌و‌پا نماید، مگر این‌که خود را با هدف مشترک تقبیح هرگونه مداخله در سیاست جدایی‌افکن قاره‌ای پیوند زند. چنین حزبی می‌تواند نمایندگان تمام حوزه‌های انتخابیه‌‌ای را که منافع صنعتی و تجاری دارند، متحد ساخته و، به‌نظر ما بدون شک، خیلی زود اکثریت یک مجلس عوام قدرتمند را به‌دست آورد. احتمالاً در انتخابات آینده خواهیم دید که شعار «نه به سیاست‌بازی خارجی» شعار کسانی می‌شود که می‌خواهند نمایندگی رأی‌دهندگان آزاد را به‌دست‌ آورند. اگر چنین درکی پنجاه سال قبل در این کشور حاکم شده بود، آن‌گاه مایه‌ی مسرّت ما و همچنین فرزندان‌مان می‌شد! گرچه ما از زمان صلح، به‌خاطر شرکت در تمام مناقشات بعدی قاره و تجربه‌ی جنگ‌های انقلابی منفعت کمی از صلح برده ایم و گرچه تقریباً با تمام دولت‌های اروپایی پیمان داریم یا بدان‌ها متعهد ایم ولی این لحظه مناسب‌ترین زمان برای پذیرش راه صحیح سیاست ملّی است، سیاستی که همیشه پیش پای‌مان است… .

همچنین گمان نمی‌کنیم در احتراز بریتانیای کبیر از شرکت در درگیری‌هایی که ممکن است اطرافش رخ دهد، نفعی برای او نباشد که برای همسایگان قاره‌ای‌اش بزرگ‌ترش نیست. کشورهای کمتر‌پیشرفته‌ی اروپا به حرکت‌شان به سوی استقرار آزادی مشروطه ادامه خواهند داد، مادامی‌که بریتانیا به مثابه یکی از اعضای خانواده‌ی کشورهای مشروطه خود الگویی از آزادی لیبرال و روشن‌گرانه فراهم آورد. انگلستان با هدایت آرام توان یکپارچه‌ی خویش در جهت پالایش نهادهای داخلی خود و به‌قصد نجات تجارت خود—و بالاتر از همه، با لغو مالیات بر جراید—می‌تواند مثل فانوسی دریایی به ملل دیگر یاری رساند و بیش از وقتی به پیشرفت سیاسی در تمام قاره یاری رساند که در نفرت جنگ‌های اروپایی غرق می‌شود.

فراموش نکنیم که دولت‌ها از راه جنگ نیست که شایسته‌ی التذاذ از آزادی مشروطه می‌شوند؛ به‌عکس، به‌هنگام حکومت ترس و کشتار بر مملکت، ذهنِ مردمانِ درگیر، در دو قطب خوف و رجا نوسان می‌کند و بنابراین هیچ خبری از فرآیند تفکر و آموزش—که انسان فقط با آن‌ها می‌تواند برای التذاذ از آزادی عقلانی آماده شود—در کار نخواهد بود. از این‌روست که پس از بیست‌ سال از درگیری‌هایی که «به نام آزادی» آغاز شد، جنگ‌های انقلاب فرانسه پایان نیافت، مگر آن‌که پیش از آن ملل قاره باز هم در دام بندگی سیاسی حکومت‌های پیشین خود افتادند؛ و تازه بعد از آن با استقرار صلح است که آن دیگر ملل با طی فرآیند تدریجی پیشرفت اندیشه، شایستگی‌ها‌یشان را به نجات خویش در خود پرورانده‌اند. آنان که از سر میل شدید به پیشرفت تمدن آرزو دارند، بریتانیای کبیر در نزاع دولت‌های همسایه مداخله کند می‌توانند تاریخ کشور خود را به‌دقت مطالعه کنند و ببینند که مردم به چه خوبی قادر اند تا به نیروی عناصر بومی خویش و بی‌هیچ کمک خارجی به اصلاح سیاسی خود بپردازند: آنان همچنین می‌توانند از سالنامه‌های تاریخ مملکت خویش بیاموزند که یک ملت فقط زمانی می‌تواند برای تأمل درباره‌ی خویش فراغتی بیاید و ابزاری برای بهبود اوضاع داخلی خود کشف کند که با دول دیگر در صلح باشد.

مایل ایم به این جان‌های سخی اصرار کنیم، که امروز، تجارت آن نوش‌داروی اعلایی است که مانند کشف یک درمان طبیِ مفید، همه‌ی ملل جهان را با ذائقه‌ی نجات‌بخش و توان‌افزای مدنیت مایه‌کوبی خواهد کرد. هیچ هیأتی از تاجران بندرگاه‌های ما را ترک نمی‌کند، مگر این‌که با خود بذرهای هوش و اندیشه‌‌ی پربار را برای اعضای جوامع کمتر روشنی‌یافته ارمغان برد؛ یک تاجر فقط به بازدید مقر کارخانه‌های ما نمی‌آید، بلکه او به‌مثابه‌ی میسیونر آزادی، صلح، و حکومت خوب به کشور خود بازمی‌گردد—همچنین اند قایق‌های بخاری ما، که اینک به همه‌ی بنادر اروپا می‌روند، و راه‌آهن‌های معجزه‌آسای ما، که نقل مجلس همه‌ی ملل هستند. اینان مبلغان و شاهدانی هستند از برای ارزش نهادهای روشنی‌یافته‌‌ی ما.