بورژوا

چرا سیاست نمی‌تواند جهان ما را بهتر کند

— مترجم: محسن محمودی

 

اگر سیاست اوضاع ما را بدتر می­سازد، چرا باید خواهان سیاست بیش‌تر باشیم؟ پاسخ لیبرتارین­ها این است که ما اصلاً خواستار سیاست بیش‌تر نیستیم. با محدود کردنِ قلمرو سیاست – محدود کردن شعاع عمل وگستره‌ی تصمیماتی که از طریق فرایند سیاسی گرفته می‌شود- نه‌تنها جهانی سالم­تر و ثروتمند­تر خواهیم داشت، بلکه به جامعه‌ای هرچه بیشتر مدنی، دست خواهیم یافت.

اما همه، مسأله را این‌گونه نمی­بینند. برخی فکر می­کنند گسترش تصمیمات سیاسی به‌عنوان راهی برای گسترش برد و حیطه‌ی امکانات «ما» عمل می­کند. از نظر آن­ها زمانی که ما در قامتِ یک اجتماع تصمیم بگیریم که چگونه باید زندگی خودمان را بچرخانیم، ما آزادی بیش‌تر و نه کم‌تر خواهیم­ داشت. تصمیمات فردی به‌ویژه تصمیماتی که در بسترِ بازار صورت می‌پذیرند، نه به‌عنوان انتخاب­های خودمختار، بلکه به‌مثابه‌ی پیامدهای نامطلوبِ قدرت بسیار زیاد بخشیدن به «آن‌ها» (ثروتمندان، شرکت‌ها و…) تلقّی می­شود.

اما این وارونه‌ دیدنِ مسأله است. لیبرتارین­ها نیز دل‌مشغول «ما» در برابر «آن­ها» هستند، با این تفاوت که «آن­ها» از نظرشان یک فرایند بازاری نیست، بلکه سیاست است. لیبرتارین­ها و دولت­گرا­ها هر دو، حداقل به زبان، خواستار خودآیینی در تصمیم‌گیری‌اند. هر دو گروه به دنبال آن هستند که گزینه­های بیشتری در اختیار شهروندان قرار­دهند و ازاین‌طریق آزادی‌شان را افزایش دهند. تفاوت اما در معنای آزادی است.

بنژامن کنستان این دو برداشتِ متفاوت از آزادی را تحت عنوان آزادی «باستانی» و «مدرن» دسته­ بندی کرد. او برداشت مدرن از آزادی را این‌گونه تعریف کرد:

«حق تبعیت صرفاً از قانون، و عدم بازداشت، توقیف، محکومیت به مرگ و خشونت و بدرفتاری به‌سببِ اراده‌ی دلبخواهِ یک یا چند نفر. این حق هرکس است که عقایدش را بیان کند، حرفه­اش را انتخاب و به آن عمل ­کند، از دارایی­هایش استفاده و یا حتی سوء­استفاده کند و بدون اجازه­‌گرفتن و یا حساب پس­ دادن در مورد انگیزه ­ها و کارهایش رفت‌و‌آمد کند. این حق هرکس است که با دیگران انجمن کند چه برای بحث درباره منافع‌شان، چه برای ابراز مذهبی که او و همراهانش ترجیح‌اش می‌دهند یا صرفاً حتی برای گذراندن وقت‌شان به شیوه‌ای که دوست دارند. نهایتاً این حق هرکس است که تأثیر و نفوذی بر ادارات و دستگاه­های حکومت داشته باشد، چه با انتخاب همه‌ی مقامات یا مقامات خاص، چه از طریق نمایندگی، دادخواست و یا طلب آن­چه که مقامات صاحب منصب کم‌و‌بیش مجبورند به آن­ها ترتیب اثر دهند.»

 

از طرف دیگر آزادی باستانی:

«منوط به اِعمال دسته­‌جمعی، اما مستقیم، بخش‌هایِ متعددِ حاکمیتِ کامل است؛ در مشورت­ کردن و تبادل ­نظر، در میادین عمومی، درباره‌ی جنگ و صلح؛ در برقراری اتحاد با دولت­های دیگر؛ در رأی­ گیری در مورد قانون؛ در اعلامِ قضاوت‌ها؛ در آزمودن و سنجشِ کارنامه، اقدامات، و کارپردازان دادگاه­ها؛ در احضار­کردن افراد به حضور در پیشگاهِ مردم و متهم کردن، محکومیت و تبرئه کردن آن­ها.»

با دادن سهم بیش‌تر به مردم در تصمیم­های سیاسی و همزمان اتخاذ­کردن دیدگاهی بسیار وسیع درباره­ی این که چه تصمیماتی می­توانند به شیوه‌ی مشروع از طریق سیاست گرفته شوند، خودبسندگیِ معنادار را افزایش می­دهیم.

یعنی که آن‌هایی که به استقبال آزادی قدما می‌روند، منظورشان این است که سیاست وضع ما را بهتر می­سازد.

کنستان پاسخی آماده برای این سوال دارد:

«اما اگر این چیزی است که مردم باستان به آن آزادی می­گفتند، آن­ها سازگاریِ انقیاد و تبعیت کامل یک فرد در برابرِ اقتدار اجتماع با آزادی جمعی را پذیرفته­اند. در میان آن­ها تقریباً هیچ­یک از مزایای آزادی مدرن دیده نمی­شود. همه­ی اقدامات فردی و خصوصی تحت نظارت و مراقبت شدید قرار داشتند. هیچ اهمیتی به استقلال فردی داده نمی­شد، نه در ارتباط با افکار، نه کار و نه مهم­تر از همه مذهب. حق برگزیدن آزادنه‌ی تعلقات مذهبی، حقی که ما به‌عنوان یکی از گران‌بهاترین آزادی­ها به حسابش می­آوریم، برای مردم باستان یک جرم و بی­حرمتی و توهین به مقدسات قلمداد می­شد. در حوزه­ای که برای ما بسیار ارزشمند است، اقتدار اجتماع خودش را وارد و تحمیل می­کرد و اراده و خواست افراد را منع و مسدود.»

البته نیازی نیست که امورات در دموکراسی­‌های مدرن این چنین بد باشد. می­توانیم آزادی مذهبی و دولت بزرگ را با هم داشته باشیم. اما در این که آزادی‌­ای که به نام مشارکت سیاسی تعریف می­شود یک دیدگاه تنگ­‌نظرانه درباره آزادی است، حق با کنستانت است. این که بخواهیم بخش هر چه بیش‌تری از زندگی­مان را در اختیار سیاست قرار­ دهیم، به معنای آن است که بخش بیش‌تری از زندگی­مان را در دستان مقامات انتخابی بگذاریم. این یعنی دموکراسی را به‌خودیِ خود هدف بدانیم و نه بهترین و منصفانه­‌ترین راهِ اتخاذ تصمیماتی که حقیقتاً به قلمرو سیاست تعلق ­دارند.

آزادی باستانی حکومت مافیا است. آزادی باستانی، صرفاً این است که مافیا به شما اجازه دهند که حرف خود را بزنید قبل از این‌که به شما بگویند چه‌کار کنید.

خروج از نسخه موبایل