کمونیسم

جوک در نقش ناجی: شوخی در دوران استالین

هر جوکی که عیب‌جویی از نظم سیاسی شوروی بود، به سرعت برابر با خیانت به حساب ‌آمد. از میانه دهه ۱۹۳۰ به بعد، رژیم دیگر شوخی سیاسی را ویروسی سمی با قدرت سم پراکنی در شریان‌‌های کشور دید. بنا بر دستورالعمل منتشر شده‌ای در مارس ۱۹۳۵، جوک سیاسی گفتن از این پس به خطرناکی افشای اسرار حکومت تلقی گردید –در واقع آنقدر خطرناک و مسری که حتی در اسناد دادگاهی از اشاره به آنها اجتناب می‌شد. فقط وفادارترین آپاراتچیک‌ها (اعضای حزب کمونیست) اجازه داشتند از محتوای این بزه‌های فکری مطلع باشند و گاهی جوک‌گوها بدون آنکه حرفهایشان حتی در محاکمه رسمی ثبت شوند، تحت پیگرد قانونی قرار می‌گرفتند.
در دهه ۱۹۸۰، جوک‌های سیاسی شوروی آنچنان محبوبیت یافته بود که حتی رونالد ریگان، رئیس جمهور ایالات متحده عاشق به یاد آوردن و بازگویی آنها بود. اما چرا پنجاه سال پیش در حکومت بی‌رحم و پارانوئیدی استالین، مردم جوک‌هایی برای به تمسخر گرفتن نظام شوروی و رهبرانش برای هم تعریف می‌کردند در حالی که می‌دانستند ممکن است کمیساریای خلق در امور داخلی (NKVD) –پلیس امنیت حکومت– در خانه‌شان را بشکند و کشان کشان آنها را ببرد و شاید هرگز برنگردند؟

اداره شورایی، بهانه جدید برای توزیع رانت‌های قدیمی

لازم است در اینجا اشاره‌ای هم داشته باشیم به ندانم‌کاری دستگاه‌های ذی‌ربط که با بستن فضا و بگیر و ببند از تعدادی مارکسیست درجه دو و سه قهرمان و سلبریتی ساختند. در نتیجه‌اش کلی‌گویی‌های این سلبریتی‌ها در شعارهای گروهی و پشت بلندگو و سپس در دادخواهی و مظلوم‌نمایی و فیگورهای بالیوودی گم شد. اگر مردم آرمان‌ها و خواسته‌های آنها را می‌شنیدند هرگز کار به اینجا نمی‌کشید.

اداره شورایی آغازی است بر دور جدید توزیع رانت دولتی که با کلیه اهداف خصوصی‌سازی در تناقض است. شرکت‌هایی که به این طریق واگذار خواهند شد انگل‌هایی خواهند بود بر پیکر نحیف مردمان ایران. این شرکت‌ها اصولا نمی‌توانند ورشکسته شوند. لذا زیان آن‌ها باید به صورت مستقیم از جیب مردم تامین شود یا به صورت غیرمستقیم و با وضع تعرفه و ممنوعیت واردات و توزیع مواد خام و دیگر مقررات‌گذاری‌ها از جیب مردم تغذیه کنند. بهره‌وری پایین و نیروی انسانی مازاد و ماشین‌آلات تاریخ‌گذشته و روش‌های منسوخ ویژگی‌های پاینده این بنگاه‌ها خواهد بود.

تنها نکته مثبت این است که بالاخره حضرات به آرزوی دیرینه رسیدند پس حداقل دور مظلوم‌نمایی و پست کردن عکس گریه در اینستاگرام به پایان رسیده است. از فردا باید منتظر تئوری‌های توطئه باشیم و توجیه برای ناکارآمدی این بنگاه‌ها و فساد و ریخت و پاشی که در آن صورت خواهد گرفت.

درس‌هایی از ترادیسی بازار چین

ترقی چین را دولتی همه‌کاره نبود که مهندسی کرد. هدفِ عمده‌ی حکومت چین تبدیل کردن چین به یک «کشور سوسیالیستی مدرن و قدرتمند» بود. ترادیسیدنِ بازار چین، نتیجه‌ی ناخواسته‌ی دو رشته اصلاحات بود. یکی را پکن طرح‌ریزی کرده بود و هدف‌ش این بود که سوسیالیسم را احیا کند. اصلاحاتِ دولتی اساسا بر بنگاه‌های در مالکیتِ دولت، این جواهراتِ سوسیالیسم، متمرکز بودند.

اصلاحات دیگر، آن بود که «انقلاب‌های حاشیه‌ای» خوانده می‌شد و شامل رشته‌ی مسلسلِ نهضت‌های مردمیِ ریشه‌ای و ابتکاراتِ محلی بود. در همان زمان که پکن سرگرمِ انگیزه‌سازی برای بنگاه‌های دولتی بود، «انقلاب‌های حاشیه‌ای» نیروهای بازار و کارآفرینان خصوصی را بار دیگر به چین بازگرداند.

قحطی دستمال توالت؛ ونزوئلا در آخرین مرحلۀ سوسیالیسم

زینا کاماچو، صاحب یک مسافرخانه‌ی ۲۰ اتاقه در دامنه‌های یک کوه در پارک ملی سیِه‌را نوادا می‌گوید: «شرایط خیلی حاد است … یک سال تمام هست که ما دستمال توالت، صابون، شیر، قهوه و شکر نداریم. برای همین از مسافران می‌خواهیم که با آمادگی به اینجا بیایند.»

از گذارهای پساکمونیستی چه می‌توان آموخت؟ (۲)

معمولاً اقتصادهایی که بدترین شرایط ابتدایی را دارند، مجبورند متحمل رکودهای سخت‌تر بشوند. این بدان معنا نیست که سیاست‌های اقتصادی در عملکرد رشد تأثیری ندارد. پژوهش‌های پردامنه‌ای به درک این نکته نایل شده‌اند که آزادسازی در سال‌های آغازینِ گذار به رشد بیشتری می‌انجامد و به نرخ تورم کمتری در دوره‌ی بعدی منجر خواهد شد. یک تعبیر این نکته این است که آزادسازی سریع جواب می‌دهد…

از گذارهای پساکمونیستی چه می‌توان آموخت؟ (۱)

این مقاله بررسی آثاری است که درباره‌‌ی تحولات پساکمونیستی نوشته شده‌اند و جدل میان مدافعان اصلاحات سریع و مدافعان مکتب نهادگرایی جدید را اجمالاً توضیح می‌دهد. این مقاله با ارائه‌ی شواهدی از کشورهای در حال گذار، با تأیید آشکار تأثیر دو مقوله‌ی محدودیت‌های عارض بر اصلاحات، رهیافت بدیلی را مطرح می‌کند.

سابقاً کمونیست؛ اینک نرمال

روایتِ غالبِ تیره‌ای که از جهانِ پساکمونیستی ارائه می‌شود، غالباً بی‌راه است. بر خلاف تصاویری که رسانه‌ها می‌سازند، زندگی به شکل چشم‌گیری در کشور‌های بلوک شرق سابق بهبود پیدا کرده. کشورهای سابقاً کمونیست بعد از پایان کمونیسم به سرعت رشد کرده‌اند؛ امروزه شهروندان‌شان حیاتی برخوردارتر، طولانی‌تر و سعادت‌مندتر را زندگی می‌کنند. از بسیاری وجوه این کشورها حالا به «کشور‌های نرمال» تبدیل شده‌اند—و حتی در بعضی موارد، بهتر از نرمال.

کمونیسم

پیش از انقلاب ۱۹۱۷ در روسیه، سوسیالیسم و کمونیسم دو واژه‌ی مترادف بودند. هر دو به گونه‌ای از نظام اقتصادی دلالت می‌کردند که در آن دولت مالک ابزار تولید است. با این حال نظریات سیاسی و کنش سیاسی ولادمیر لنین تا درجه‌ی زیادی معانی متمایزی به این دو اصطلاح داد.

بیایید از شر ملی‌گرایی خلاص شویم

بیایید از شر ملی‌گرایی خلاص شویم؛ ملی‌گرایی‌ای که ما را به خاک و خون کشیده و میان‌مان تفرقه انداخته است، و به‌ نامش منابعِ عظیمی را از دست داده‌ایم تا خود را در برابرِ یک‌دیگر مسلح کنیم. بهتر بود این منابع را صرفِ‌ مبارزه با دشمنِ حقیقی هر ملتی می‌کردیم، که نه همسایه‌ها بلکه گرسنگی، جهل و عقب‌ماندگی است. ضروری است به آن شیوه‌هایی که دولت‌های فاسد برای دهان‌بند زدن بر منتقدان‌شان به‌کار گرفتند باز نگردیم. اجازه ندهیم دیگر حرف بیش‌تری از تهدید کذایی «دشمنان خارجی» یا ضرورتِ فرضی «اتحاد ملی» مطلق بر زبان‌ها جاری شود. باید مصمم و سخت در راهِ غلبه بر بدگمانیِ متقابل تلاش کنیم، و مشکلات را به‌طریق مسالمت‌آمیز به‌محض بروز حل کنیم. همچنین باید در جهتِ تضمین این‌که مرزهای میانِ کشورهای‌مان با نیرویِ بخشنده‌ی دوستی، منافع مشترک، و آگاهی مشترک آرام آرام از میان بروند تلاش کنیم، که تنها با همکاری با یک‌دیگر است که می‌توانیم آن ارواح خبیثه‌ی سمج را که ما را پشتِ سر مناطق دیگرِ مترقّی‌تر جهان نگاه داشته‌اند از خود برانیم و روح‌مان را تطهیر کنیم.