نهادگرایی

چرا رشد اقتصادی به تابلوی مونالیزا می‌ماند

آن‌گاه که اقتصاددان‌ها می‌کوشند رشد اقتصادی را توضیح دهند، مانند مورخانِ هنر رفتار می‌کنند که در تلاش‌اند برجسته شدن مونالیزا را به واسطه‌ی خصایص ذاتی آن توضیح دهند. بنابراین، تبیین‌های ممکن برای پیشرفت جهان غرب معمولاً حول و حوشِ ویژگی‌های گوناگونِ آن می‌گردد: جغرافیای‌اش، برخورداری‌اش از منابعی مانند زغال‌سنگ و آهن، امپراتوری‌های‌اش، اخلاق پروتستان یا فرهنگ خاص‌اش.

ما اقتصاددانان همه‌مان ملال‌انگیز نیستیم

برخی، کارهای این دو را در این جمله خلاصه کرده‌اند که نهادهای غیربازاری اغلب عملکرد خوبی دارند. اما این جمله می‌تواند شما را به این نتیجه‌گیری اشتباه برساند که پس راه‌حل‌های دولتی خوب اند و بازارهای آزاد صرفاً زیرمجموعه‌ای از نهادهای آزاد هستند. روش بهتر برای خلاصه کردن تحقیقات این دو اقتصاددان—البته با اندکی اغراق در مورد آستروم—این است که، آنچه آستروم و ویلیامسون واقعاً ثابت می‌کنند این است که انجمن‌ها و سازمان‌های مردم‌نهاد داوطلب [یعنی نهادهای غیربازاری] عملاً [در حل مسأله‌ی مدیریت مشاعات] عملکردی موفق دارند.

تراژدی مشاعات؛ عدد عدو است

اگر فقط یک گروه باشد که بتواند نظامی مبتنی بر استفاده‌ی عمومی از مشاعات را با موفقیت به کار بندد، جامعه‌ای به‌شدت مذهبی مثل هوتری‌ها خواهد بود. اما اینجا عدد عدو است. به‌قول مدیسون، آن‌گاه نافرشتگان فرشتگان را فاسد می‌سازند. هرگاه، بزرگیِ جامعه ویژگی‌های نظامی را دگرگون می‌سازد، مهندسانِ طراحیِ نظام از «اثر مقیاس» می‌گویند. اثر مقیاس،‌ بر مبنایِ خصوصیاتِ روانیِ انسان، کارآییِ نظام‌هایِ مدیریتِ عمومی مشاعات را محدود می‌کند.

بازار، دولت و «بخش سوم»

استروم می‌نویسد: «وجود نظم در جهان تا حد زیادی وابسته به آن نظریه‌هایی است که برای فهمِ جهان به‌کار می‌گیریم. اما به‌هرروی ما منحصراً محدود و مقیّد به مفاهیم نظمِ برگرفته از اسمیت و هابز نیستیم.» ما به نظریه‌ای نیاز داریم که «بدیلی در اختیارمان بگذارد که بتوان از آن برای تحلیل و تجویزِ ترتیباتِ نهادیِ گونه‌گون— سازگار و متناسب با گونه‌گونیِ عظیمِ کالا‌های اشتراکی—استفاده کنیم.»

دولت چیست؟

همان‌طور که به‌کاربردن نام «دولت» برای این شبکه‌ی در هم‌تنیده‌ی از سازمان‌های دولتی اطلاع مفیدی به ما نمی‌دهد، این آش شله‌قلم‌کار را «بازار» خواندن یا «جامعه‌ی مدنی» نامیدن نیز چندان روشن‌گر نیست. این دسته‌بندی‌ها آن‌قدر گل‌وگشاد اند که به‌ندرت می‌توانند، حائزِ معنایی باشند؛ بهتر آن است که قدرت و ضعف نهادهای خاصی را که در ذهن داریم—مورد به مورد— بکاویم.