رودریک تی لانگ

لیبرتارینیسم در یک جمله

دیوید برگلند زمانی لیبرتارینیسم را در یک درس خلاصه کرده بود. حالا من آن را در یک جمله معنا می‌کنم. موجزترین تعریفی که از لیبرتارینیسم به ذهنم می‌رسد این است: دیگران داراییِ تو نیستند… یا به عبارتِ دیگر، دیگران مالِ تو نیستند که بر آن‌ها امر و نهی کنی. زندگی‌هایِ آن‌ها مالِ تو نیست که در جزئیات‌شان مداخله و مدیریت کنی. حاصلِ کار و دست‌رنج‌شان مالِ تو نیست که دور بریزی. مهم نیست این‌که دیگران کاری را که تو از آن‌ها می‌خواهی انجام دهند چه‌قدر بخردانه، یا حیرت‌انگیز، یا مفید، باشد. ربطی به تو ندارد که آن‌ها کمربندِ ایمنی می‌بندند یا نه، خدایِ درست را می‌پرستند یا نه، با آدم‌هایِ ناجور محشور میشوند یا نه، یا دست به معامله‌هایی می‌زنند که تو را آزار می‌دهد. حقِّ انتخاب با خودِ آن‌ها است. آن‌ها هم مثلِ تو انسان هستند، و تحتِ قانونِ طبیعت با تو برابرند.

ابرشرکت‌ها علیه بازار

مدافعان بازار آزاد اغلب به این متهم می‌شوند که مدافعِ کسب و کارهای بزرگ و هم‌دستِ طبقه‌ی ممتاز صاحب ابرشرکت‌هاند. آیا همچو اتهامی منصفانه است؟

نه و آره! موکدا نه—چون قدرتِ ابرشرکت‌ها و بازار آزاد با هم در تضادند. رقابت واقعی بدترین کابوسِ کسب و کارهای بزرگ است. اما همچنین در بسیاری از موارد بله—چون اگر چه آزادی و حکومت ثروت‌مندان هیچ هم‌زیستی‌ای با هم ندارند، اما هواداریِ هم‌زمان از هردوشان متاسفانه خیلی هم ممکن است.

آزادی؛ آن برابری دیگر

برابری آزادی‌خواه برابری در مقابل مجریان قانون نیست، بلکه برابری با مجریان قانون است. برابری آزادی‌خواه برابری به فرمان‌فرمایی است. برای برپا کردن یک نظم سیاسی وانهادن چقدر از این برابری روا است؟ آزادی‌خواهان پاسخی یکسان به این پرسش ندارند. اما همه‌ی آزادی‌خواهان توافق دارند که مقصد مشترک چیزی جز این نیست: به حداقل رساندن نابرابری در فرمان‌فرمایی میان مردمان عادی از یک‌سو و مقامات و متصدیان حکومت از سوی دیگر.

معجزه‌ی دولت در حل بحران بهداشت و درمان

آیا موقوف کردن «آزادی» اشتغال به هر حرفه‌ا‌ی (طبابت، وکالت، خبازی، آهن‌فروشی، آرایشگری، گل‌فروشی، …) به عضویت در یک «یگانه» «انجمن صنفی» که به موجب قانونِ موضوعه‌‌ی مستظهر به «قوه‌ی قهریه‌»ی دولت، «امتیاز ویژه»‌ی «انحصار» صدور «مجوز کسب‌وکار» در آن حرفه را دارا است، تحدید موجّه آزادی است؟ در مطلب زیر خواهید خواند که چنان تحدید ناموجهی چه سرمایه‌ی اجتماعی عظیمی را نابود کرده است.