الیور هارتویچ

نئولیبرالیسم: پیدایش یک دشنام سیاسی | بخش ۲

باور به «رفاه ابدی» با حوادثی که جرقه‌اش را «جمعه‌ی سیاه» وال استریت زد، نقش بر آب شد، از جمله در آلمان. بحران اقتصاد جهانی عمدتاً به منزله‌ی شکست «لیبرالیسم» و «سرمایه‌داری» تلقی شد. در پانزدهمین سالگرد تاسیس اتحاد جماهیر شوروی به سال ۱۹۳۲ رهبران این کشور پایان سرمایه‌داری را با رژه‌‌های باشکوه جشن گرفتند. در ایالات متحده، فرانکلین روزولت «یک معامله‌ی نو برای مردم آمریکا» را پی ریخت تا این کشور را به سمت سیاست‌های مداخله‌گرایانه سوق دهد. در انگلستان جان مینیارد کینز اقتصاددان روی نظریه‌ی عمومی خود کار می‌کرد که در آن می‌کوشید بی‌ثباتی‌های ذاتی نظام سرمایه‌داری را تبیین (و بر آن غلبه) کند. در سرتاسر جهان جو زمانه بر ضد لیبرالیسم و بازار آزاد بود.

نئولیبرالیسم: پیدایش یک دشنام سیاسی | بخش ۱

گر دیگران به یک لیبرال بگویند «لیبرال» یا به یک سوسیالیست بگویند «سوسیالیست» او ابایی از پذیرش آن عنوان ندارد. اما این موضوع برای «نئولیبرال» صادق نیست. تقریباً کسی نیست که خود را «نئولیبرال» بخواند؛ همیشه این دیگران هستند که این عنوان را به کار می‌برند—به عنوان یک دشنام سیاسی برای مخالفان‌شان. اما همیشه این‌گونه نبوده است.