لیندا سی. رِیْدر

محافظه‌کاری ماوراءاندیش و آزادی‌خواهی گیتی‌باور؛ مقایسه‌ای انتقادی

هرچند هایک نیز، مانند برک، به ساختار اجتماعی که در طول تاریخ بالیده است احترام می‌گذاشت، و اگرچه با برک در طلب شورمندانه‌ی حکومت خوب کاملاً شریک بود، به لحاظ دینی فردی لاادری‌گر بود که بدون شک دولت «تقدیس‌شده‌ی» برک را دولتی ظالم و ستمگر می‌دانست، در نگاه هایک، امر معنوی و امر دنیوی دو نظم کاملاً متمایز بودند. او هرگز این اعتقاد برک را که «خدا دولت را مقدر کرده است» نمی‌توانست قبول کند؛ از نظر او، چنین دیدگاهی به آسانی مورد تفسیر سوء و خطرناک قرار می‌گرفت؛ یعنی این تفسیر که یک یا چند اراده‌ی انسانی باید کار هدایت حیات اجتماعی را بر عهده گیرند. به بیان دیگر، او بیم داشت که نسبت دادن منبع نظم به اراده‌ی الهی می‌تواند به تفسیر انسان‌شکل‌انگارانه‌ی آن اراده به «اراده‌ی جامعه» [که در واقعیت لاجرم اراده‌ی تعداد خاصی انسان خواهد بود] منتهی شود و الهام‌بخش تلاش‌های گمراه برای کنترل فرآیند خودانگیخته‌‌ی اجتماعی از طریق هدایت آگاهانه گردد. چیزی که به باور هایک، نه تنها برای آزادی جامعه که برای بقای تمدن پیشرفته نیز مرگبار خواهد بود.

محافظه‌‌کاری و آزادی‌خواهی؛ مقایسه‌ای انتقادی

اندیشه‌‌های محافظه‌کار همیشه مبهم‌تر و نامتعین‌تر از آن‌ بوده‌اند که برسازنده‌ی یک دستگاه اندیشه باشند. به نظر به صواب نزدیک‌تر است که محافظه‌کاری را نه یک فلسفه‌ی نظام‌مند سیاسی که یک گرایش عام پنداشت—گرایش عامی که با هراس از سرعت تغییر و هراس از نامعلوم بودن مقصد تغییر مشخص می‌شود. در مقابل، آزادی‌خواهی یک دستگاه فکری منسجم است، استوار بر اصولی سفت‌وسخت، که با اطمینان به سودمندی نتایج آزادی مشخص می‌شود، و بر خلاف محافظه‌کاری که از آغاز با ضدیت با روشنگری تعریف شده، خود محصول عصر روشنگری است.