فردریش فون هایک

برآمده از کنش آدمی؛ اما نه محصول طرح‌ریزی او

هیچ پادشاهی هیچ زمانی هیچ هیأتی از فرزانگان و بزرگان را مأموریت نداده است که دور هم بنشینند و با رایزنی با هم زبان فارسی را طراحی و خلق کنند، با این هدف که روزی چون منی بتواند ایده‌‌های ذهن خود را در قالب واژگانی فارسی به دیگری منتقل کند. زبان فارسی محصول طراحی بشری نیست، ولی محصول کنش بشری هست. نظم زبان فارسی ساخته‌‌وپرداخته‌ی هیچ ناظمی نیست، مصنوع نیست، اما به رغم غیاب هرگونه طرح‌ریزی اندیشیده‌ی یک ناظم هدفمند موجودیت یافته است. چگونه؟ خودانگیخته و خودجوش.

دستکاری عقربه‌ نظم ساعت را مختل می‌کند؛ روغن‌کاری چنین اثری ندارد.

حتی در زبان معمول، «مداخله» تلویحاً به معنای تغییر حقنه‌شده‌به فرآیندی است که اجزائش از قواعد معینی تبعیت می‌کنند. ما روغن‌کاری یک ساعت را مداخله نمی‌خوانیم، یا محافظت از شرایطی را که یک سازوکار برای فعالیت روان نیاز دارد، به هر صورتی، مداخله نمی‌دانیم. تنها در صورتی که ما جایگاه هر یک از اجزاء یک مکانیسم را به شیوه‌ای تغییر دهیم که با اصل کلی عمل آن هماهنگ نباشد، مثل دستکاری عقربه‌های ساعت، آنگاه می‌توان گفت که ما در آن مکانیسم مداخله کرده‌ایم.

در نهایت امر، هیچ هدف اقتصادی‌ای وجود ندارد

در این متن گزیده از کتاب قانون، قانونگذاری، و آزادی، مجلد دوم، هایک نوع خاصی از نظم خودانگیخته را بررسی می‌کند: فرآینــد بازار. بار دیگر او میان نظم «مصنوع» و نظم «خودانگیخته» در بازار، تمیز می‌گذارد. او تأکید دارد که جامعه‌ی بزرگ را روابط اقتصادی یکپارچه نگه می‌دارد اما این بدان معنی نیست که «هدف‌های اقتصادی» بر هدف‌های دیگر مسلط هستند. «در نهایت امر، هیچ هدف اقتصادی‌ای وجود ندارد.» به بیان درست‌تر، افراد «وسیله»‌های اقتصادی را برای دست‌یافتن به مقاصدی که در نهایت غیراقتصادی هستند، به‌کار می‌گیرند. پیروی از قواعد رفتار عادلانه این امکان را برای شمار هرچه بیشتری از انسان‌ها فراهم می‌سازد که بیشتر از آنچه که احتمالاً در توانِ هر نظام دیگری هست، شمار هرچه بیشتری از هدف‌های‌شان را محقق سازند.

کاربرد دانش در جامعه

یکی از دلایلی که اقتصاددانان، بیش از پیش، از تغییرات پیوسته‌ی کوچکی که کل تصویر اقتصادی را می‌سازد غافل‌ می‌شوند احتمالاً اشتغال خاطر روزافزون آنها به ارقام کلی آماری است، که بیشتر از آنکه تحولات جزییات را نشان دهد ثبات بسیار بزرگتر را نشان می‌دهند. اما ثبات نسبی این ارقام‌ها را نمی‌توان—آن‌گونه که گاهی به نظر می‌رسد متخصصان آمار می‌خواهند چنین کنند—با توسل به «قانون اعداد بزرگ» یا جبران متقابل تغییرات تصادفی توضیح داد.