فرشید حسن‌زاده

کار، سند مالکیت انسان بر منابع تولیدی

در کتاب دو رساله درباره حکومت جان لاک (در رساله ی دوم) فصلی وجود دارد با موضوع مالکیت که شامل ۲۶ بند است، و یکی از مناقشه برانگیزترین فصول کتاب اوست. منتقدین او ابراز میکنند، مالکیتی که او در این فصل در پی توصیف و تشریح آن است به اصطلاح خشت کجی است که ره به سر منزل مقصود ندارد، و نه تنها سبب سو برداشت هایی نسبت به موضوع “مالکیت” شده است، بلکه برداشت هایی را بدست میدهد نه در جهت “مالکیت خصوصی” بلکه در جهتی کاملا برعکس و در معنای اشتراکی بودن منابع تولید. توصیفاتی که بعدها مخالفین مالکیت خصوصی در اردوگاه چپ با تمسک به آن اسباب تجاوز به مالکیت ها را فراهم کرده اند. در نوشته زیر کوشش شده است تا نشان داده شود، این فصل بسیار مهم از کتاب او نیز به مانند بسیاری از موضوعات مطروحه این فیلسوف سده هجدهمی همراه با بدفهمی هایی است که باید پیرایش و از نو بدان توجه شود.

هدف جامعه سیاسی از منظر جان لاک

قبل از آنکه افراد یک جامعه، داوطلبانه و با رضایت دور یکدیگر جمع شوند و با به اشتراک گذاشتن قدرت خود تشکیل جامعه سیاسی را بدهند، انسانها در وضعیت طبیعی به سر می بردند. به اعتقاد لاک وضعیت طبیعی دارای سه ویژگی است:
نخست جامعه ای کاملا آزاد، دوم جامعه ای کاملا برابر و سوم منوط به قانون طبیعی است. البته اصول برابری نزد لاک بر خلاف هابز که شامل توانایی های جسمی و روانی همه مردم بود، یک مدعای اخلاقی است درباره حقوق.
وضعیتی که در آن انسان ها در کارها و نظم و ترتیب دادن به دارایی ها و شخص خود، همان طوریکه مناسب می دانند، آزادی کامل دارند. وضعیتی که در آن همه قدرت و اختیارات قانونی دو سویه است و هیچ کس نسبت به دیگری برتری ندارد(بند ۴). وضعیت طبیعی دارای قانون طبیعی است که آن را کنترل و هدایت میکند و همه را به رعایت آن وا میدارد. این قانون که همان قانون عقل است، به همه انسان ها که با آن مشورت میکنند می آموزد که هرکس مستقل و همه با هم برابراند و هیچ کس نباید به زندگی، سلامت، آزادی یا دارایی دیگران آسیبی برساند…

جامعه مدنی از نگاه جان لاک

بمناسبت ۳۸۴مین سالگرد تولد جان لاک، پدر لیبرالیسم کلاسیک:
اگر این پرسش را مطرح کنید که چگونه رعیت می تواند از آزار و اذیت سلطان مقتدر در امان باشد، شما را متهم به ایجاد بلوا و انقلاب میکنند.گویی وقتی انسان ها وضعیت طبیعی را ترک کردند و وارد جامعه شدند به این توافق رسیدند همه ی آن ها به جز یک نفر تحت لوای قانون قرار دارد و تنها آن یک نفر است که می تواند در وضعیت طبیعی بماند و هرکاری که میخواهد بکند.این مانند آن است که انسان ها را آنقدر احمق و نادان تصور کنیم که برای گریز از آسیب گربه های وحشی و روباه ها، با خرسندی تمام، خود را طعمه شیران کنند.