دان لاووی

برنامه‌ریزی و چشم‌انداز رادیکال، قسمت دوم

کارل مارکس، برنامه‌ریزی مرکزی را به‌عنوان تلاشی برای حل این تعارض ذاتی بین حوزه‌های عمومی و خصوصی جامعه قلمداد می‌کرد.
…مارکس کانون معضل را در حوزه‌ی رقابتی خصوصی می‌دید. نظام بازار، جایی که منافع جدا، مجزا یا «بیگانه‌شده» بر سر منابع با یکدیگر می‌ستیزند. او برآن است که تا زمانی‌که نهادهای دموکراتیک سعی دارند خود را به این حوزه‌ی رقابتی بچسبانند، ناچار، تسلیم آن خواهند ماند. از این رو، علاج را آن می‌داند که روابط رقابتی بازار را از بن خراب کنیم و آن‌ را با حوزه‌ی عمومی مبتنی بر ارزش‌های دموکراتیک که باید تمام جوانب زندگی اجتماعی را دربرگیرند، جایگزین سازیم.

برنامه‌ریزی و چشم‌انداز رادیکال، قسمت اول

در اولین لحظات یک حمله‌ی ده هزار میلیون تنی به ایالات متحده… وقتی که نخستین موج از موشک‌ها فرار برسند، اکثریت وسیعی از مردمان مناطقی که مورد حمله قرار گرفته‌اند، زیر نور بمباران همه‌جا را روشن خواهند یافت و سپس پودر خواهند شد و یا در آتش خواهند سوخت… در ده هزار میلیون تن دوم به بعد، در نتیجه‌ی اصابت هر بمبی، امواج انفجار مثل تند باد هزاران استحکامات روی زمین را با خود خواهد برد و تاسیسات بنیادی ایالات متحده را نابود می‌کند. با این اوصاف، ششصد هزار مایل مکعب بوسیله چهل کالری حرارت یا بیشتر سوخته‌اند و حالا هر سانتیمتر مکعب، شاهدِ ضربه‌ی موج انفجار حداقل پنج پوند در هر اینچ مکعب است و درعمل تمامی ساکنان، محل‌های کار و دیگر دست‌سازهای بشری، بواقع همه‌ی ساختار‌های انسانی ایالات متحده – تبخیر، منفجر و یا به طرق دیگر از هستی ساقط خواهند شد…

گذر از پنداره‌ی بی‌اعتبار اصطکاک بین دموکراسی و بازار در لیبرالیسم غربی

دان لاووی معتقد است که لیبرالیسم غربی «کهنه، زهوار در رفته و بی‌اعتبار» است. وی احتمال می‌دهد که کسانی که ذیل نظام‌های سوسیالیستی زندگی کرده اند، بهتر از لیبرال‌های غربی ماهیت دموکراسی و بازار را بشناسند و آن‌ها را آرمان‌های لیبرالسیم بدانند. به عقیده‌ی او، بر خلاف اندیشه‌ی لیبرال رایج در غرب که دموکراسی و بازار را مفهوما در تضاد و اصطکاک با هم می‌فهمد، این درک همخوان از دموکراسی و بازار می‌تواند زمینه‌ساز برآمدن یک لیبرالیسم رادیکال باشد که به‌ دموکراسی و بازار وفادارتر است—لیبرالیسمی که نه لیبرالیسم کلاسیک است، و نه لیبرالیسم متعارف میانه‌گرای امروزین.