درس نخست عقل معاش: رفتارها متأثر از انگیزه‌ها هستند

—مترجم: محمد ماشین‌چیان

تمام علم اقتصاد روی یک اصل ساده بنا شده است:. تغییر در انگیزه‌ها رفتار‌های انسانی را به صورتی قابل پیش‌بینی تغییر می‌دهد. هم عوامل پولی بر انگیزه‌ها اثر می‌گذارند، هم عوامل غیر پولی. اگر چیزی گران‌تر تمام شود، احتمال انتخاب آن نزد مردم کمتر می‌شود. به همین ترتیب، اگر گزینه‌‌ای جذاب‌تر گردد، مردم به احتمال بیشتری آن را انتخاب خواهند کرد. همین طرز فکر ساده، که گاه آن را قانون اول اقتصاد نامیده‌اند، ابزاری است بسیار قدرتمند، چرا که کمابیش، به هر چه که انجام می‌دهیم قابل اعمال است.
راجع به عواقب این گزاره تامل کنید: اگر گزینه‌ای گران تمام شود، کمتر احتمال دارد مردم انتخابش کنند. وقتی کسی برای رسیدن سر قرار دیر کرده است، کمتر احتمال دارد وقت بگذارد و به دیدن دوستش برود. کمتر آدمهایی در روز‌های سرد و بارانی، پیک‌ نیک می‌روند. قیمت بیشتر، تعداد فروش را پایین می‌آورد. حضور در کلاسهای درس در روز قبل از تعطیلات سال نو پایین‌تر از حد معمول است. در هر کدام از این نمونه‌ها، همان توضیح صادق است: هر چه گزینه‌ای گران‌تر تمام شود، احتمال انتخابش کمتر است.

به همین صورت، وقتی که عواید گزینه‌ای افزایش پیدا می‌کند، انتخابش محتمل‌تر می‌شود. احتمال این که آدمی خم شود تا یک اسکناس صد دلاری را بردارد، بیش از یک اسکناس ده دلاری است. دانشجویان سر کلاسی که مطالب آن سر امتحان اهمیت بیشتری دارد، هم بیشتر حاضر می‌شوند و هم توجه بیشتری دارند. مشتری‌ها بیشتر از مغازه‌هایی خرید می‌کنند که قیمت‌هایشان کمتر است، خدمات بهتری ارائه می‌دهند، و یا خوش‌مسیرتر هستند. کارمندان و کارگران، جایی که پاداشی در کار باشد، سخت‌تر و مفیدتر کار می‌کنند. تمامی مواردی که گفته شد، همگی به سادگی قابل پیش‌بینی است و همه بازتابی از اصل اهمیت انگیزه است.

این اصل بنیادی، توضیح می‌دهد که چگونه تغییرات قیمت در بازار، با تغییر انگیزه‌ها، رفتار‌های خریداران و فروشندگان را هماهنگ می‌سازد. اگر خریداران بخواهند بیش از آن مقداری خرید کنند که فروشندگان، قصد (یا توان) عرضه‌ی آن را دارند، قیمت‌ها به زودی بالا خواهد رفت. قیمت که بالا برود، فروشنده بیشتر به ارائه‌ی جنس ترغیب می‌شود، حال آن که خریدار کمتر خرید می‌کند؛ تا جایی که قیمت بالاتر، میزان تقاضا را با میزان عرضه متعادل کند. این جاست که قیمت به ثبات می‌رسد.

اگر جریان بر عکس باشد چه؟ اگر قیمت کالایی بیش از حد بالا باشد، فروشندگان مجبور خواهند شد برای فروش، قیمت را پایین بیاورند. قیمت کمتر، مردم را به خرید بیشتر ترغیب می‌کند—ولی در عین حال تولیدکننده را از تولید بیشتر دلسرد می‌سازد، چرا که با قیمت جدید که کمتر است، عرضه‌ی کالا آن قدر سود ده نیست. این جا هم تغییر قیمت، تقاضای خریداران را با میزان عرضه‌ی فروشندگان متعادل می‌کند و باز، به جایی می‌رسیم که فشاری برای تغییر قیمت باقی نمی‌ماند.

رکورد‌شکنی قیمت بنزین در سال ۲۰۰۸ یادتان هست؟ در حالی که قیمت بالای سوخت، اشک ملت را سر پمپهای بنزین در آورده بود، نه ازدحامی در صفهای پمپ بنزین رخ داد و نه اضطراب بر خیابان‌ها حاکم شد. چرا؟ چون در عین حالی که قیمت بالا، خرید بنزین را پرهزینه‌تر کرده بود، اغلب مصرف کنندگان مسافرتهای بی‌اهمیت را کاهش داده‌بودند و بعضی چند نفری با یک ماشین سرکار خود حاضر می‌شدند. کمی که گذشت، مصرف‌کنندگان برای کم کردن هزینه‌ی سوخت، به سمت ماشینهای کوچکتر و کم‌مصرف‌تر، روی آوردند. همان طور که مصرف‌کننده‌ها به افزایش قیمت واکنش نشان می‌دادند، تولیدکنند‌گان هم بیکار ننشسته بودند. شرکت‌های نفتی عرضه‌کننده‌ی بنزین، حفاری‌هایشان را افزایش دادند و تکنیک‌هایی برای استخراج بیشتر نفت از چاههای فعلی به کار برده و جستجو به دنبال میدان‌های نفتی جدید را گسترش دادند. قیمت بالاتر کمک کرد تا میزان عرضه از میزان تقاضا عقب نماند. جای شگفتی نیست که وقتی با گذشت زمان عرضه افزایش پیدا کرد، قیمت نفت خام و بنزین هر دو کاهش یافت.

انگیزه‌ها بر انتخاب‌های سیاسی نیز اثر می‌گذارند. سخت بتوان باور کرد رفتار شخصی که در فروشگاه بزرگ زنجیر‌ه‌ای خرید می‌کند با کسی که در محفلی سیاسی فعالیت می‌کند، متفاوت باشد. در بیشتر موارد، رأی‌دهندگان از داوطلبان سیاسی و خط‌مشی‌هایی حمایت می‌کنند که به زعم ایشان، منافع شخصی بیشتری در مقایسه با هزینه‌ها برایشان به دنبال خواهد داشت. زمانی که هزینه های شخصی برنامه‌های سیاستمداران در مقایسه با منافعشان بیشتر باشد، رأی‌دهندگان با آن انتخاب‌های سیاسی مخالفت می‌کنند. برای مثال نظرسنجی‌ها نشان میدهد که کارگرانی که عضو سندیکای کارگری نیستند، با هر گونه معافیت اعضای سندیکا از مالیات تأمین درمان که غیر عضو‌ها و دیگران موظف به پرداخت آنند، به شدت مخالفت می‌ورزند. به همین صورت، سالمندان بارها و بارها با کاندیداها و برنامه‌هایی که منافع بیمه‌ی درمانی آنان را کاهش می‌دهند، مخالفت کرده‌اند.

به هیچ طریقی نمی‌شود اهمیت انگیزههای فردی را دور زد. این بخشی از طبیعت انسانی است. جالب این جاست که انگیزه‌های فردی در سوسیالیسم همان قدر اهمیت دارد که در سرمایه‌داری. در شوروی سابق، مدتی به کارمندان و رؤسای کارخانه های شیشه‌سازی بر اساس تناژ شیشه‌ی تولیدی پاداش پرداخت می‌شد، از آنجایی که درآمد کارخانه‌ها به وزن شیشه‌ها بستگی داشت، بیشترشان شیشه‌‌هایی تولید می‌کردند که آنقدر ضخیم بود که به سختی می‌توانستید آن طرف آن را ببینید. قوانین را تغییر دادند به طوری که این بار به مدیران بر حسب متر مربع شیشه های تولیدشده پاداش داده می‌شد. تحت این قانون، ‌ کارخانه های شوروی شیشه‌ها را آنقدر نازک می‌ساختند که به راحتی می‌شکست.

بعضی از مردم فکر می‌کنند که انگیزه های فردی فقط وقتی اهمیت دارد که مردم حریص و خودپسند باشند، ولی اشتباه می‌کنند. رفتار مردم دلایل مختلفی دارد که از آن میان برخی خودخواهانه و برخی خیرخواهانه است، انتخاب هر کس، چه خودخواه و چه نوع‌دوست، تحت تأثیر تغییرات رخ داده در هزینه‌ها و منافع شخصی‌اش قرار می‌گیرد. برای مثال آدم چه خودپسند باشد و چه نوع دوست، محتملتر است برای نجات جان کودکی که در یک استخر کم عمق در حال غرق شدن است، اقدام کند تا کودکی که در جریان سریع آب نزدیک لبه‌ی نیاگارا دست و پا می‌زند. و محتمل‌تر است که لباسهای از چشم افتادهاش را به نیازمندان ببخشد تا بهترین‌ لباس‌هایش را.

حتی اگر هیچ کس مادر ترزای فقید را به آزمندی متهم نکند، او هم تحت تأثیر نفع شخصی، ناچار به پیروی از انگیزه های خویش بود. وقتی که مؤسسه‌ی پیام‌آوران نیکوکاری، یعنی سازمان مادر ترزا، سعی کرد سرپناهی برای افراد بی‌خانمان نیویورک فراهم کند، شهرداری آنان را به انجام اصلاحاتی گران (و البته غیرضروری) در ساختمان‌هایشان ملزم کرد. مؤسسه طرح را شروع نکرده رها کرد. این تصمیم، بیانگر هیچ گونه تغییری در تعهدات مادر ترزا نسبت به فقرا نیست، بلکه تغییر انگیزه‌ها را نشان می‌دهد. وقتی هزینه‌ی کمک به فقرا در شهر نیویورک افزایش پیدا کرد، مادر ترزا به این نتیجه رسید که منابع در دسترس او، اگر جایی دیگر به کار گرفته شوند، فایده‌ی بیشتری به بار خواهند آورد. تغییر انگیزه‌ها بر انتخابهای هر شخصی اثر گذار است، چه اهداف او ترکیبی از اهداف حریصانه‌ی مادی باشد، و چه اهداف نوع‌دوستانه و خیرخواهانه، که هر کدام به نوبه‌ی خود، به تصمیمی خاص منجر خواهد شد.