به یاد مدیا کاشیگر

یادداشت سردبیر: مدیا کاشیگر (۱۳۳۵، تهران- ۷ مرداد ۱۳۹۶، تهران) مترجم، نویسنده، شاعر و فعال فرهنگی ایرانی بود که ظهر امروز درگذشت.

آنچه میخوانید بخشی است از میزگرد مهرنامه با حضور او و دکتر بهکیش:

مدیا کاشیگر: چون الان زمان گذشته ، به نظر می آید آن دانشی را که ما امروز تجربه‌اش را داریم، در آن زمان‌های دور هم بدیهی بود. وقتی انقلاب اکتبر سال ۱۹۱۷ اتفاق افتاد، هیچ کس فکر نمی کرد که اولین نظام توتالیتر جهان سر کار خواهد آمد و تا سال های سال، کمونیست‌ها حاضر بودند هر اتهام کذب خیانت را بپذیرند و حتا اعدام شوند، اما از آرمان کمونیستی‌شان و اینکه اولین کشور سوسیالیستی جهان را ساخته‌اند، کوتاه نیایند. این را گفتم تا گفته باشم توهم چقدر می‌تواند ریشه‌دار باشد. به نظر من، از اوایل سال‌های ۴۰ که طبقه متوسط ایران کم‌کم شکل می‌گیرد، این طبقه ضمناً وارث یک سیستم فکری است، سیستم مسلط سال‌های ۲۰ و ۳۰، یعنی سیستم فکری حزب توده. ممکن است توده‌ای نباشد و حتا از کمونیسم بیزار باشد، اما توده‌ای فکر می‌کند چون وارث نظام فکری اندیشیدن به شیوه توده‌ای است، یعنی هم جهان را سیاه و سفید و دوست و دشمن می‌بیند و هم فکر می‌کند برای هر حل هر مشکلی یک فرمول واحد وجود دارد. بنابراین برای خودش «ایدئولوژی» خودش را می‌سازد و ارزشهای خودش را تعریف می‌کند: اگر برای حزب توده راه اصلاح، انقلاب اجتماعی بود، راه اصلاح امور برای طبقه متوسط همان می‌ماند، یعنی انقلاب اجتماعی، اما با ارزش‌هایی جدید که ارزش‌های ارتقاء اجتماعی خودش بودند، یعنی تحصیل. بنابراین، اولین ارزش برای او تربیت کودکان است و نه ثروت¬اندوزی. بچه‌اش را به مدرسه می‌فرستد. حتا اگر خودش هم نتوانسته به دانشگاه برود، کاری می‌کند بچه‌اش حتماً به دانشگاه برود. به تئاتر می‌رود، چیزی که پدر و مادرش حسرتش را داشتند. کتابی را که در بچگی‌اش باید به‌زحمت تهیه می‌کرد و امروز این‌قدر در دسترس شده می‌خواند. بچه‌اش را هم از همان کودکی با کتاب و تئاتر و هنر و ادبیات و فرهنگ و همه چیزهایی که خودش در کودکی‌اش حسرتشان را می‌خورد آشنا می‌کند. بعد ارزش های ثانویه می¬آیند، مثل ثروت اندوزی. ایدئولوژی این طبقه متوسط یک ایدئولوژی تغییر لباس داده کمونیستی است. وقتی راه حلی برای مسئله‌ای ندارد صورت مسئله را پاک می‌کند. بهترین مثالش کودک‌آزاری است و همه جک‌هایی که قهرمانانش کودک‌آزار و مقصرانش کودکان‌اند. و وقتی نمی‌تواند صورت مسئله را پاک کند، مثلاً در مورد مسائل زنان، نابرابری اجتماعی و حقوقی، تبعیض و بی‌عدالتی اجتماعی، حقوق بشر و الخ، تنها فرمولی که به ذهنش می‌رسد، تغییر نظام سیاسی است! خب خیلی زمان می خواهد این طبقه به اشتباه‌های خود پی ببرد. هیچ کس هم نمی‌تواند از این بابت ملامتش کند. ادراک زمان‌بر است، خیلی زمان‌بر. شاید آقای دکتر بهکیش با من مخالف باشند، اما مهم‌ترین چیزی که من در تمام زندگی¬ام فهمیده‌ام این است که تغییر همیشه به‌شدت بطئی و کند است.