دیوید بوز

دیوید بوز

اندیشه‌ای که جهان را تغییر می‌دهد

در سال ۱۹۷۷ به نظر می‌رسید اتحاد جماهیر شوروی نظامی مستقر و دائمی است. …در دهه ۱۹۷۰ بنا به نقل‌قولی از هنری کسینجر، ایالات متحده همچون آتن و اتحاد جماهیر شوروی مانند اسپارتا است. «عصر ایالات متحده پایان یافته و امروز عصر اتحاد جماهیر شوروی است. کار من به عنوان وزیر امور خارجه‌ این است که برای جایگاه دوم در دسترس مذاکره کنم.» آن ‌چه که کسینجر از بیانش سر باز زد اما دولت‌مرد برجسته‌ی دیگری، سناتور دنیل پاتریک مونیهن، به بیان مشابهی در سال ۱۹۷۶ در جشن دویست ساله‌ی آمریکا به وضوح گفته بود که: «لیبرال‌-دموکراسی مدل آمریکایی بیش از پیش شبیه به سلطنت مطلقه‌ی قرن نوزدهم می‌شود؛ حکومتی بازمانده از دوران قدیم که بر انزوای خود پافشاری دارد و حتی ممکن است در موقعیت‌های محدودی جوابگو نیز باشد ولی واضح است که به مسائل و دغدغه‌های آینده ارتباطی ندارد و متعلق به گذشته است. چنین حکومتی ارتباطی به جهانی که قرار است در آینده تحقق پیدا کند، ندارد. دموکراسی کم‌کم به قراردادی ویژه‌ی چند کشور آتلانتیک شمالی محدود می‌شود.»
و آن‌ها چقدر در اشتباه بودند! در لایه‌های زیرین تغییر در حال رخ دادن بود. نقاط ضعفی که موجب بدبینی کسینجر و مونیهن شده بود- مانند فجایع سه‌گانه‌ی ویتنام، رسوایی واترگیت، و رکود تورمی- اعتمادبه‌نفس حکومت ناشی از قرارداد جدید جنگ جهانی دوم و شکوفایی دهه‌ی ۱۹۵۰ را نابود کرده‌ بود. سیاست‌مدارانی مانند مارگارت تاچر و رونالد ریگان، که بعضی از آنان نظرات نویسنده‌های مخالف را خوانده بودند، در حال اجماع برای به چالش کشیدن یک کشور مرفه شکست‌خورده بودند. مساله‌ی کمتر واضح‌ این بود که رهبران شوروی سابق اعتماد خود را به طرز تفکر مارکسیستی که به حکومت آن‌ها وجهه می‌داد، از دست داده‌ بودند. این واقعیتی بود که تاثیرات عمیقی در دهه‌ی پیش‌رو داشت و در چین، مائو تازه از دنیا رفته‌بود و رفیق قدیمی او دنگ ژیائوپینگ برای به‌دست آوردن قدرت در حال مانور نظامی بود. پیروزی او عواقبی داشت که کسی در سال ۱۹۷۷ نمی‌توانست پیش‌بینی کند. البته سیاست همه‌ی ماجرا نیست. در سال ۱۹۷۶ استیو جابز و استیو وزنیاک شرکت کامپیوتر اپل را در روز دروغ آوریل تاسیس کردند، دو مرد جوان دیگر، بیل گیتس و پل آلن شرکتی با هدف توسعه‌ی نرم‌افزار برای کامپیوترهای شخصی جدید تشکیل دادند و در سال ۱۹۷۸ فروش شرکت مایکروسافت به یک میلیون دلار رسید. حدود سال ۱۹۷۸ بود که مردی تاجر اهل آتلانتا ایده‌ی یک شبکه‌کابلی برای همه‌ی اخبار را مطرح کرد، تد ترنر شبکه‌ی خبر کابلی را در اول جوئن ۱۹۸۰ راه‌اندازی کرد.

ما باید تعیین کنیم که دولت مالیات‌های‌مان را چطور خرج کند

در دفاع از حقِّ انتخابِ مالیات‌دهندگان، که مالیات‌شان در مدارس خرج شود یا صرفِ پُلیس یا خدماتِ درمانی شود:
…چرا به مالیات‌دهندگان اجازه ندهیم مستقیماً در موردِ این‌که چه‌قدر می‌خواهند در هزینه‌ی طرح‌هایِ دولتی سهیم شوند، تصمیم بگیرند، مثلِ این‌که چه‌قدر از بدهی‌هایِ ملّی را بپردازند… یا بنیادِ موقوفه‌ی ملّیِ هنرها را تقبّل کنند؟ این کار حکومتِ فدرال را مجبور خواهد کرد زمان و منابعِ در اختیارِ خویش را بر پروژه‌هایی متمرکز سازد که شهروندان واقعاً خواهانِ آن‌ها هستند، نه تلاش‌هایی که برایِ گروه‌هایِ ذی‌نفعِ خاص جذّابیت دارند.
آنان که در بودجه‌ی دولت نفعی دارند خواهند خواست که طرح‌ها در دسته‌بندی‌هایِ کلّی نوشته شوند… مخالفانِ بودجه‌هایِ بزرگِ دولتی هم ترجیح خواهند داد این دسته‌بندی‌ها مشخّص‌تر و محدودتر شوند تا مالیات‌دهندگان بدانند پول‌شان را صرفِ چه کاری می‌کنند. لیبرتارین‌ها و اهالیِ هنر خواهانِ گنجاندنِ موردِ ”هنر“ خواهند بود، و راستِ مذهبی بر سرِ این‌که این دسته را به ”هنرهایِ زیبا،“ ”هنرهایِ فرمایشی،“ و ”هنرهایِ مبتذل“ بشکنند چانه‌زنی خواهد کرد…

به مناسبت تولد میلتون فریدمن

یادداشت کوتاهی به مناسبت تولد میلتون فریدمن:
…منتهی آزادی در وطن جدید هم زیر ضرب بود. مالیات فدرال در ۱۹۱۳ آغاز شد. جنگ جهانی اول برنامه‌ریزی دولتی را در مقیاسی عظیم بهمراه آورد. سیاست ممنوعیت آغاز شد، سپس نیودیل، و اقتصاد کینزی، و این تصور عمومی که دولت فدرال [اگر بخواهد] حلال تمام مشکلات است، یکی پس از دیگری.
پس از جنگ جهانی دوم، وقتی که طرز تفکر دولت بزرگ تقریبا هیچ مخالفی در ایالات متحده نداشت، میلتون فریدمن نوشتن را آغاز کرد…

قحطی دستمال توالت؛ ونزوئلا در آخرین مرحلۀ سوسیالیسم

زینا کاماچو، صاحب یک مسافرخانه‌ی ۲۰ اتاقه در دامنه‌های یک کوه در پارک ملی سیِه‌را نوادا می‌گوید: «شرایط خیلی حاد است … یک سال تمام هست که ما دستمال توالت، صابون، شیر، قهوه و شکر نداریم. برای همین از مسافران می‌خواهیم که با آمادگی به اینجا بیایند.»

خدا هشدار داد که پادشاه نخواهید

یکی از قطعات رسایِ «عهد عتیق» در باب حکومت آن جاست که خداوند به بنی اسرائیل که طالب پادشاه بودند هشدار می‌دهد. همان گونه که در بابِ «داوران» آمده، تا آن هنگام «پادشاهی در اسرائیل نبود: هر که به آن کاری بود که در چشم‌اش درست می‌نمود» و فقط داورانی بودند جهت حل اختلافات. لیکن در کتاب نخست سموئیل، یهودیان خواهان پادشاهی شدند، و خداوند سموئیل را گفت که پادشاه داشتن به چه معناست.

ریشه‌های تاریخی آزادی‌خواهی | بخش نخست

جای تعجب نیست که فلسفه‌ی قدرت همواره برای آنان که در مسند قدرت بوده‌اند جذاب‌تر نموده. روی آن نام‌های زیادی گذاشته‌اند و دفاعیات هریک از این نظام‌ها آنقدری با بعدی فرق داشته که باعث شود شباهت‌های اساسیِ بین آن‌ها به چشم نیاید. فلسفه‌ی آزادی نیز نام‌های مختلفی داشته، ولی طرفداران‌اش همواره به ریسمان مشترکی چنگ زده‌اند ممزوج از فردگرایی، باور به بضاعت افراد عادی برای اتخاذ تصمیمات عاقلانه راجع به زندگی خودشان، و مقابله با آن‌هایی که برای بدست آوردن آن‌چه می‌خواهند به زور متوسل می‌شوند.

هم‌آهنگی میان مردم با بی‌کنشیِ کنش‌گرانۀ حاکمان

مفاهیم آزادی‌خواهانۀ فردگرایی، حقوق طبیعی و حکومت مشروطه (مقید به قانون اساسی) گرچه در غرب ظهور کرده اند، با این حال، آزادی‌خواهان بر این عقیده اند که این مفاهیم جهان‌شمول اند و در همه جوامع انسانی قابل اجرا هستند. اما قطعاً در فلسفۀ شرق هم عناصری از ایده‌های اجتماعی آزادی‌خواهانه را می‌توان یافت. یکی از این منابع کلاسیک «تائو ته چینگ» است که گمان می‌رود در قرن ششم پیش از میلاد به دست یک کاتب نسخه‌های خطی به اسم لائو تسه نوشته شده است. «تائو» گاهی به «طریق» ترجمه می‌شود، اگرچه آن را به «قانون طبیعی» نیز می‌توان ترجمه کرد…