فمنیست‌ها کاپیتالیست‌های بازار آزادی خوبی از آب در‌می‌آیند

و نفوذ آنها در بازار مدام در حال افزایش است

— ترجمه‌ی مانی قائم‌مقامی

اگر گروهی را که خودشان را فمنیست می‌دانند با گروهی دیگر که خود را کاپیتالیست‌های معتقد به بازار آزاد می‌دانند در اتاقی گرد هم بیاورید، احتمالاً شاهد گفت‌وگوهایی خشک و تصنعی خواهید بود. اگر اصلاً گفت‌وگویی در کار باشد. راستش این دو گروه چندان با هم جور نمی‌شوند. این مایه‌ی شرمساری است، زیرا فمنیست‌ها عملاً در فعالیت در چارچوبِ سازوکارهای اختیاری نظام بازار آزاد بسیار زِبر و زرنگ هستند.

متاسفانه، شخصیت‌هایی در جنبش فمنیسم، نظیر نانسی فریزرِ فیلسوف، خرافه‌پرستانه از این‌که زنان از نیروهای بازار آزاد نفعی برند، بیم دارند. فریزر توضیح می‌دهد که دنیایی «برابر‌طلب‌تر، عادلانه‌تر و آزاد‌تر» می‌خواهد، اما اگر زنان برای رهایی خود «در رابطه‌ای خطرناک با مساعی نئولیبرال‌ها برای ساختن جامعه‌ای مبتنی بر بازار آزاد درگیر شوند» این چیزی نخواهد بود جز «بازی بیرحمانه‌ی سرنوشت». او سخت بر این باور است که ظهور کارفرمایان زن و فردگرایی زنان نمی‌تواند با دیگر ارزش‌های فمنیستی، همچون ترقی اجتماعی، جور دربیاید. هرچند نظر او در‌این‌باره که چطور در غیر این صورت می‌توان یک دستورِکار اجتماعی را پیش برد مبهم است، فریزر اطمینان می‌دهد که نخستین گام این است که به‌هرطریق تمام پیوندها با بازار آزاد را از میان ببریم.

راستش را بخواهید، فمنیست‌ها (و دیگر گروه‌های هویتی-سیاسی) بی‌دلیل با هواداران دوآتشه‌ی دولت بزرگ هم‌داستان نشده‌اند. آنها استیفای حق خود را از دریچه‌ی قانون خشونت علیه زنان و قانون‌های متعدد ضدتبعیض و قوانین مربوط به حقوق تناسل یافته‌اند. و سخت می‌توان نکوهش‌شان کرد که چرا در آغوشِ حامیان همه‌آزاد‌خواه کاپیتالیسم نمی‌پرند، همه‌آزاد‌خواهانی که هماره در قبولاندنِ آرای‌شان به زنان مشکل داشته‌اند.

اما از آن طرف، فمنیست‌ها برای این پندارشان هم که اعتماد زیاده‌ازحد به سیاست‌ورزی از کانال دولت عاقلانه نیست، دلیل دارند. هرچه باشد، دستِ رقبا و مخالفان ایشان کاملاً باز است و می‌توانند به شیوه‌هایی که موردپسند فمنیست‌ها نیست بر قانونگذاری تأثیر بگذارند. و، فمنیست‌ها با مشکلاتِ نفوذِ محدود هم دست‌وپنجه نرم می‌کنند، زیرا که فقط ۱۸ درصد از کرسی‌های کنگره را در دست دارند، تشکیلات اجرایی اوباما دچار شکاف جنسیتی است، و جمهوری‌خواهان می‌توانند بی‌پرده از در مخالفت درآیند. وقتی فشارها از حد بگذرد، فمنیست‌ها این نهاد‌های مسأله‌ساز را به‌کل نادیده می‌گیرند و نزاع‌شان را به‌کل به جبهه‌ی مقابل در بازار آزاد می‌برند.

بیایید به نمونه‌ای که همین اخیراً روی داده نگاهی بیندازیم. شرکتِ برتز ‌بیز، که متعلق به کلُراکس است، محصولی (لوسیون بدن) می‌فروشد به اسم گود وانیلا فلِیم بادی باتر. تا ۱۴ نوامبر این محصول برچسبی بر خود داشت که می‌گفت «بگذارید صدای سوت‌‌زدن‌هاشان درآید.»

ظرف چند ساعت پس از کشف این آگهی تبلیغاتی، گروه غیرانتفاعی و مدافع زنان هولابک! جوسازی علیه این برچسب تبلیغاتی را آغاز کرد. گروه یادشده متلک‌زدن را نوعی آزار و اذیت خیابانی و «عمومی‌ترین شکل خشونت جنسیتی در کل جهان» می‌داند. هولابک! عریضه‌ای تدارک دید تا برتز بیز را وادارد این جمله را بردارد. خیلی زود صدها نفر این عریضه‌ را امضا کردند و ماجرا آن‌طور که انتظار می‌رفت در شبکه‌های اجتماعی پخش شد.

برتز ‌بیز در پاسخ گفت که به فروش این محصول ادامه خواهد داد و بیانیه‌ای منتشر کرد که این گروهِ مدافع حقوق زنان آن را «پوزش‌نخواستن» خواند. این کارِ کمپانی با واکنشی حتی شدیدتر همراه شد و شمار بیشتری از زنان در توییترهای‌شان به کمپانی اطلاع دادند که محصولاتش را تحریم خواهند کرد. این عریضه خیلی سریع به ۲۰۰۰ امضایی که هدف گذاشته بود رسید.
کمپانی نکته را گرفت، دریافت که ممکن است پول زیادی از دست بدهد، و بیانیه‌ی پوزشِ جدیدی منتشر کرد و قول داد برچسب محصول را تغییر دهد.

فمنیست‌ها پیروزی مستقیم و آشکاری به‌دست آوردند، بی‌آنکه خودشان را درگیر دستگاه عریض و طویل قضا کنند. آنها قدرت‌شان را از طریقِ بازار نشان دادند و یکی از شاخه‌هایِ یک شرکت چندملیتیِ چند میلیارد دلاری را وادار کردند از آن‌چه طرفداری از خشونت علیه زنان می‌پنداشتند، دست بردارد. برخلاف هر واکنش‌ِ مبتنی بر حمایت دولتی، این کار هیچ هزینه‌ای دربرنداشت و کل ماجرا طی فقط چند روز پایان گرفت.

این را با گروهی دیگر که آن‌هم غالباً دچار بی‌عدالتی سیاسی می‌شود، مقایسه کنید. قوم ناواهو دعوی حقوقی‌ای علیه اوربان آوت‌فیترز اقامه کردند، بر سر محصولاتی که سرخ‌پوستان ناواهو مدعی بودند نه تنها برخورنده (این کمپانی پوشاک اسم مدلی از لباس‌زیر طرح‌دارش را «ناواهو» گذاشته بود) بلکه ناقضِ حق مالکیتِ‌ برندِ تجاری‌شان است. چندین سال بعد و پس از صرف هزینه‌‌های مالی بسیار، این دعوی هنوز به هیچ جا نرسیده است.

ارجاع یک مسأله به دولت، هرچند گاهی ضروری است، اغلب کار پرخطری است. هرگز تضمینی از رسیدن به نتیجه‌ای مثبت وجود ندارد، و شرکت‌ها عموماً پول زیادی دارند که سر دعوی‌ای قضایی ریخت‌وپاش کنند.

پیروزی فمنیست‌ها بر برتز ‌بیز اتفاقی نبود. برعکس، این کارکردی از بازار است. و، روندی که برایِ تقویتِ بیش‌تر این جماعت تعبیه شده. همان‌طور که کتی یانگ به‌تازگی در ریزن اشاره کرده است، زنان ۶۰ درصد از ثروت‌ را در امریکا در کنترلِ خود دارند. و این به آنها قدرت می‌دهد شیوه‌ی برخوردِ کمپانی‌ها با زنان را تغییر دهند. مهم‌تر از این، همان‌طور که وب‌سایت فمنیست جزبل می‌نویسد، بازار حتی ابزارهایِ لازم برای تحریمِ یک کالا با استفاده از یک نرم‌افزارِ‌ ساده‌ی تلفن هوشمند را هم در اختیار گذاشته است.

حتی اگر عریضه‌ی برداشتن برچسب برتز ‌بیز شکست خورده بود، رقیبِ پاسخ‌گوتری برای آن شرکت پیدا می‌شد که خواسته‌های فمینیست‌ها را برآورده سازد. این هم از کارکردهای بازار است. زیرا هرگاه که لِگو تقاضای ساختِ اسبا‌ب‌بازی‌های دخترانه‌ی آموزنده و نه صرفاً در طِیف رنگ صورتی را نادیده می‌گیرد، سود بالقوه‌ای را به کمپانی‌های بازاردوست‌تری نظیر گُلدی‌بلاکس می‌بازد. هر شماره از ماهنامه‌ی کازمو که به باور خوانندگان تصویرِ بدنی ناسالم را ترویج می‌دهد به سودِ رقبایی نظیر وریلی مگزین است، که از انتشار تصاویر فتوشاپیِ زنان خودداری می‌کند.

این جریان را نباید زیاد منفی هم تلقی کرد. این جنگی فرسایشی نیست که همه‌ی فروشگاه‌ها ناگزیر از ادامه‌ی آن باشند. هرچند هیچ نهاد دولتی زورگو، الزام‌آور، غرق ‌در بوروکراسی، یا مالیات‌گیر در این ماجرا دخالت ندارد، شرکت‌هایی نظیر سیسکو منابع مالی‌ای را برای آموزش و پیشبرد زنان در حوزه‌ی حرفه‌ای فن‌آوری در عربستان سعودی اختصاص داده‌اند.

کسب‌وکارها‌ برای پاسخ به مشتریان خود انگیزه‌ای دارند. می‌توانیم بدبین باشیم و بگوییم این چیزی نیست جز بازاریابی مؤثر و فنون و روش‌های ارتباطی جمعی. یا می‌توانیم این واقعیت را بپذیریم که شرکت‌ها متّکی و وابسته به ما هستند. آماده‌اند خودشان را به آب و آتش بزنند، محصولاتشان را تغییر دهند و روش‌شان را عوض کنند، فقط به این خاطر که ما می‌گوییم چنین کنند.