سیاست عدم‌مداخله‌

—مترجم: حسین کاظمی یزدی

یادداشت سردبیر: ریچارد کابدن نماینده‌‌ی برجسته‌ی لیبرال در مجلس عوام بریتانیا در قرن نوزدهم  بود و نقشی اثرگذار در الغای قانون غلات و برقراری سیاست تجارت آزاد داشت. مخالفت سرسخت او با مرکانتیلیسم تجاری همواره با طرفداری رادیکال‌اش از صلح و عدم‌مداخله در سیاست خارجی همراه بود. وی در این سخنرانی که در ۱۸۵۰ در پارلمان ایراد کرده، از دولت بریتانیا به دلیل اعزام نیروی دریایی‌اش به یونان در پاسخ به تجاوزِ دولت یونان به دارایی‌ شهروندان بریتانیایی (که به جریان دون پاسیفیکو مشهور است) انتقاد می‌کند. او معتقد است که سیاست عدم‌مداخله باید چون اصلی در روابط خارجی تلقی شود.

ریچارد کوبدنبه‌عقیده‌ی من اگر می‌خواهید کاری برای ملّت‌هایی که برای آزادی‌شان می‌جنگند بکنید، باید اصلِ عدم‌مداخله را به‌عنوانِ قاعده‌ای کلی در میانِ اصولِ قانون بین‌المللی بگنجانید. اگر می‌خواهید تضمینی برای صلح ارائه دهید، که به‌نظر من بی‌نقص‌ترین ضمانت برای پیشرفت و آزادی است، این اصل را بنیان گذارید و بر اساس آن عمل کنید که هیچ کشوری حق ندارد با توسل به ‌زور در مسائل داخلی دیگر کشورها دخالت کند، حتی به‌انگیزه‌ی رساندنِ سودی به آن کشور، اگر خود آن کشور راضی نباشد.

آیا می‌خواهید کاری به نفعِ مجارها و ایتالیایی‌ها انجام دهید؟ به‌گمانم، در این کشور من بهتر از خیلی‌ها مردمان آن دو کشور را می‌شناسم. من در نبرد مردانه‌ی ایشان برای آزادی هم‌دل و هم‌راه‌شان بودم، و در زمانه‌ی پریشان‌حالی و فلاکت‌شان هم اندکی از تحسین و احترامِ من به ایشان کاسته نشد. برای‌تان خواهم گفت که برترینِ مردم مجارستان چه احساسی در دل دارند…

اینان می‌گویند: «ما کمک شما را نمی‌خواهیم، یا از شما طلب نمی‌کنیم برایِ یاری ما به این‌جا بیایید. اصولی تصویب کنید که دیگران را از دخالت در امورِ ما منع کنند.» و ایتالیایی‌ها چه می‌گویند؟ آن‌ها نمی‌خواهند انگلیسی‌ها در کارشان دخالت یا کمک‌شان کنند. می‌گویند: «ما را به حال خودمان رها کنید. اصلی را برقرار کنید که خارجی‌ها در کار ما دخالت نکنند.»

پاسخِ این آقای محترم و فرزانه را خواهم داد. ایشان ظاهراً می‌پرسند، چطور می‌خواهید اتریش را از ایتالیا و روسیه را از مجارستان دور نگه دارید؟ منظورم را توضیح می‌دهم. آیا ایشان به یاد دارند آن زمانی را که لایوش کوشوت [از رهبران انقلاب ۱۸۴۸ مجارستان] به ترکیه پناهنده شده بود و اتریش و امپراتوری روسیه تقاضای استردادش را داشتند؟ از ایشان استدعا دارم توجه کنند که این پناهنده‌ی نامی را دخالتی از سویِ وزارت امور خارجه نجات نداد. مگر تأیید نشده است که امپراتورِ روسیه پیش از رسیدن پیک از انگلستان از ادعای خود بر او صرف‌نظر کرده است؟ پس چه چیزی او را رهانید؟ طغیان فراگیرِ افکار عمومی و خشم عمومی در اروپای غربی. و افکار عمومی چرا چنین قدرتی دارد؟ زیرا که تقاضای استرداد مجرمان سیاسی تعرض به قانون ملل بود؛ قانونی که می‌گوید شخصی که در یک کشور به جرمی سیاسی محکوم است، می‌تواند در کشوری دیگر پناه جوید، و نباید اجازه‌ی استردادِ او را داد. اگر دولت ما مجبور بود همیشه مطابق چنین اصلی از عدم‌مداخله عمل کند، امروز قانون ملل همچون مخالفتِ بی‌پرده‌ای که با استردادِ پناهندگانِ سیاسی دارد، آشکارا تجاوز کشوری خارجی به کشور دیگر را منع می‌کرد. بیایید این کار را شروع کنیم و الگویی از سیاست عدم‌مداخله برای دیگر کشورها بسازیم…

به‌نظر من پیشرفت آزادی بیش از آنکه به تلاش‌های کابینه‌ی دولت یا وزارت امور خارجه بستگی داشته باشد، بر پاسداری از صلح، گسترشِ تجارت و اشاعه‌ی آموزش و پرورش استوار است. و اگر بتوانید جلوی ناآرامی‌ها و اغتشاشاتی را که اخیراً در خارج از کشور و در نتیجه‌ی سیاست خارجی‌تان رخ داده بگیرید، و اگر دیگر ملت‌ها را راحت بگذارید، اندیشه‌هایِ آزادی‌خواه به پیشرفت خود ادامه می‌دهند، و دیگر لازم نیست بابت‌شان خود را به زحمت بیاندازید.