شادیِ دانمارکی‌ها محصولِ دولتِ رفاه نیست

— نویسنده: کریستین بیورنسکوف

 

مردمِ بعضی از جاهایِ عجیبِ دنیا می‌دانند که دانمارک شادترین کشورِ فهرستِ کشورهایی است که در پیمایش‌هایِ بین‌المللی لحاظ شده‌اند. این است که سیاست‌مداران و مردمانِ عادّی آن کشورها مُدام می‌پرسند که چه‌چیزی باعث شده است دانمارکی‌ها این‌قدر از زندگی‌شان راضی باشند. گاه حتّی در بحث‌وجدل‌هایِ سیاسی در بریتانیا و ایالات متّحده، و نیز در خودِ دانمارک، هم این مسأله مطرح می‌شود. بااین‌وجود برداشت‌هایِ سیاستیِ سیاست‌مدارانِ جاهایِ دیگر از این مشاهده‌ که دانمارک سال‌هاست در صدرِ این فهرست ایستاده، برداشت‌هایی غلط هستند. شادیِ دانمارکی‌ها هیچ ربطی به دولتِ رفاه‌ ندارد.

این برداشتِ غلط از ترکیبِ دو ملاحظه‌ی شناخته‌شده حاصل می‌شود: دانمارک شادترین کشورِ جهان است، و دانمارک- به‌عنوانِ یکی از سه کشورِ اسکاندیناوی- یکی از بزرگ‌ترین دولت‌هایِ رفاهِ دنیا را دارد. از آن‌جا که سوئدی‌ها و نروژی‌ها هم در جمعِ شادترین مردمانِ جهان حضور دارند، به‌راحتی می‌توان این‌طور نتیجه گرفت که دولتِ رفاه شادی و رضایت ایجاد می‌کند. لیکن به‌راحتی می‌توان نشان داد که این نتیجه‌گیری غلط است، و این تصویر صرفاً به این سبب در اذهانِ جهانیان به‌وجود آمده است که بعضی از همان عواملی که به دولت‌هایِ رفاهِ کشورهایِ اسکاندیناوی اجازه‌ موفقیّت داده است، ایجادِ شادی هم می‌کنند. به‌ تعبیرِ فنّی: همبستگی میانِ بزرگیِ دولتِ رفاه و شادی، همبستگی‌ای بدلی است.

گرچه بسیاری از سیاست‌مداران و تحلیل‌گرانِ سیاست ادّعا می‌کنند که سیاست‌هایِ دولتِ رفاه شادی ایجاد می‌کند، از همان زمان که روت ویرهوفن در سالِ ۲۰۰۰ مقاله‌ای دراین‌باره منتشر کرد، ثابت شده است که این‌چنین نیست، و این تا به امروز در مطالعاتِ مربوط به شادی و رضایت رازی سربه‌مهر نگه داشته شده است. ویرهوفن به‌دنبالِ آن بود که میزانِ شادیِ ناشی از دولتِ رفاه را تخمین بزند، و به‌وضوح انتظار داشت که به رقمِ مثبتِ قابل‌ملاحظه‌ای برسد، ولی به صفر رسید. بیش‌ترِ مطالعاتِ بعد از او هم به همین صفر رسیده‌اند، و بسیاری از مطالعاتِ اخیر در این حوزه پِی برده‌اند که هم‌زمان که بازتوزیع شادی ایجاد نمی‌کند، سیاست‌هایِ غیرتوزیعی در کشورهایِ دارایِ بخش‌هایِ بزرگِ دولتی در مجموع به سطوحِ کم‌تر شادی انجامیده‌اند.

در بسترِ خاصِّ کشورهایِ اسکاندیناوی، به‌راحتی می‌توان نشان داد که دولتِ رفاه منطقاً نمی‌تواند ایجادِ شادی کند. دولت‌هایِ سوسیال‌دموکراتِ دانمارک، به رهبریِ پُل نیروپ راسموسن، بیش از هر دولتِ پیش از خود، در جهتِ اصلاحِ دولتِ رفاه و معکوس کردنِ بعضی از دست‌ودلبازانه‌ترین سیاست‌هایِ این دولت در اواسطِ دهه‌ی ۱۹۹۰، تلاش کرده‌اند. بااین‌حال، چنان‌که در نمودارِ زیر پیداست، در آن سال‌ها هیچ اتّفاقی برایِ شادیِ دانمارکی‌ها نیفتاد. به‌طریقِ مشابه، سوئد، در اواسطِ دهه‌ی ۱۹۹۰ بازارها را آزاد کرد، بخش‌هایی از بخشِ دولتی را اصلاح کرد و به‌شدّت از مالیات‌ها و بودجه‌ی دولت کاست، بی آن‌که تغییری در میزانِ شادیِ مردم رخ دهد. به‌نظر می‌رسد تنها اثرِ این سیاست‌ها، که اگر در هرجایِ دیگری جز اسکاندیناوی رخ می‌داد به آن انگِ ”نئولیبرال“ می‌زدند، تغییر در انتظاراتی بوده است که مردم از بخشِ دولتی در ازاءِ دریافتِ مالیات، داشتند.

اگر دولتِ رفاه شادی ایجاد نمی‌کند، پس چطور می‌توان شادیِ دانمارکی‌ها را درک کرد؟ پاسخ را می‌توان در تاروپودِ قماشِ فرهنگیِ کشور یافت، و مشخّصاً در دو عامل. نمودارِ دوّم اهمیّتِ این دو عامل را نشان داده است، دو عاملی که می‌توان با آن‌ها توضیح داد چرا دانمارک، و نه کشورِ ثروت‌مندِ دموکراتیکِ دیگری، شادترین مردمِ جهان را دارد: دارا بودنِ ترکیبِ بالاترین سطحِ اعتماد در جهان و بالاترین سهمِ مردمانی که می‌گویند در انتخابِ شیوه‌ی دلخواهِ زندگی‌شان آزاد هستند به کلِّ جمعیت.

در جوابِ این پرسش‌ که آیا در مجموع به دیگران اعتماد دارید یا احساس می‌کنید که باید مراقب باشید، حدودِ ۷۰ درصد از دانمارکی‌ها پاسخ داده‌اند که می‌توانند به دیگران اعتماد کنند. هرچند نروژی‌ها و سوئدی‌ها هم همین‌قدر به دیگران اعتماد دارند، سطحِ متوسّطِ اعتماد به دیگران در جهان ۲۷ درصد است، و حتّی در کشورهایِ به‌سامانِ همسایه، مثلِ آلمان و بریتانیا، هم ”فقط“ ۴۰ درصد از مردم می‌گویند که می‌توانند به هم‌میهنانِ خویش اعتماد کنند. از نظرِ اعتماد به دیگران- ولی عدمِ اعتماد به دولت- اسکاندیناوی یک سروگردن بالاتر از باقیِ جهان ایستاده است. به‌طریقِ مشابه، در نظرسنجیِ بنیادِ گالوپ که از مردم درباره‌ی آزادیِ انتخابِ شیوه‌ی دلخواهِ زندگی‌شان پرسیده شد، دانمارک یکی از آزادترین کشورهایِ جهان از کار درآمد. ۹۴ درصد از دانمارکی‌ها (و ۹۳ درصد از نروژی‌ها و استرالیایی‌ها) گفتند که در انتخابِ شیوه‌ی دلخواهِ زندگی‌شان آزاد هستند. درحالی‌که دولتِ رفاهِ دانمارک آزادیِ اقتصادیِ دانمارکی‌ها را محدود می‌کند، درکِ آن‌ها از آزادیِ اجتماعیشان – یعنی همان آزادیِ شخصی‌شان- آن‌ها را در میانِ برترین‌هایِ جهان قرار می‌دهد.

سرآخر، سردرگمی در موردِ شادی و رضایتِ زیادِ دانمارکی‌ها از این‌جا نشأت می‌گیرد که مهم‌ترین چیز آن‌چیزی است که به آن عادت نمی‌کنید. دانمارک کشوری است که در آن دولتِ رفاه، برساخته سیاستمدارانِ حریص و تشنه‌ی شهرت و رأی، به‌راستی می‌تواند تأمینِ مالی شود و بقا یابد—یا دست‌کم فعلاً اینطور است. ولی آن‌چه مردمِ دانمارک را شادترین مردمِ جهان ساخته است، ویژگی‌هایی است که در روزنامه‌ها نمی‌یابید، یا در شبکه‌ی NBC حرفی از آن‌ها زده نمی‌شود: اعتماد به هم‌میهنان و احساسِ آزادیِ شخصی چیزی است که فقط اگر به دانمارک سفر کنید آن را درک خواهید کرد، یا اگر دانمارکی‌ها به‌ناگهان زندگی در کشوری فاقدِ آن اعتماد را تجربه کنند.

چند سال پیش که یک زنِ دانمارکی در نیویورک به اتّهامِ رها کردنِ کودکِ خفته‌اش در کالسکه‌ای در پیاده‌رویِ مقابل کافه‌ای که داشت در آن ناهار می‌خورد، بازداشت شد، او کاری را کرده بود که مردمِ اسکاندیناوی هر روز می‌کنند. وقتی که روزنامه‌نگاری از راه رسید و مطلبی درباره‌ی این اتّفاق نوشت، همه‌ی امریکایی‌ها او را به‌چشمِ مادری بی‌مسئولیت و منفور می‌دیدند، چراکه تصوّرِ کشوری که بشود در آن چنین کاری کرد برای‌شان محال بود. همین‌طور تصوّرِ کشوری که در آن نه‌تنها در انتخابِ دین آزاد هستید، بلکه حتّی آزاد هستید که به‌کل از قیدِ دین رها باشید، هم بسیار دشوار است. این چیزها ربطی به دولت ندارند، و سراسر برخاسته از ”منسکسینِ“ دانمارکی‌ها هستند- که یعنی ”نگرشِ ما نسبت به دیگران.“ خوشحالم که دولتِ رفاه در این یکی تغییر نداده است!

 

منبع